آلاء؛ زنی که از دل مرگ، زندگی سرود
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بازگشت فلسطینیها به خانههایشان زیر سایه آتشبس شکنندهای که گاه برقرار است، فرصتی برای اهالی غزه فراهم کرده تا نقبی به خاطرات گذشته خود بزنند؛ زمانی که در خانههایشان و در کنار اعضای خانواده، درس امید و زندگی را تکرار میکردند.
آلاء القطراوی، شاعر اهل غزه، این روزها بیش از هر چیز به یاد چهار کودک شهیدش است؛ کودکانی که در محاصره رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند و حالا که هیاهوی جنگ تقریباً خوابیده، جای خالی آنها بیش از هر چیز او را آزار میدهد. دردی که آلاء دارد، با درد مادران 20 هزار کودکی که در تجاوز اسرائیل به غزه به شهادت رسیدند، مشترک است.
یک قصه واقعی هولناک
او این رنج را اینطور توصیف میکند: من سه بار زایمان کردهام، هربار پزشک مجبور بود برایم عمل سزارین انجام دهد. پزشک بسیار حرفهای بود؛ چرا که بعد از هر عمل، یک خط باریک و ظریف شبیه جای یک عمل زیبایی باقی میگذاشت. وقتی زنان از این موضوع باخبر میشدند، تعجب میکردند و اغلب میگفتند: «اصلاً معلوم نیست و به نظر نمیآید که زایمان کردهای.» دیگران به من گفته بودند که در زمستان به دلیل سرما دچار گرفتگیهای عضلانی خواهم شد و ممکن است در محل آن بخیه ظریف، زیبا درد شدیدی حس کنم؛ اما این اتفاق هرگز نیفتاد… اغلب اوقات آن را فراموش میکردم حتی متوجه وجود آن بخیه زیبا نبودم.
او ادامه داد: اما اکنون آن را زیاد حس میکنم و میبینم میتوانم به خوبی به آن خیره شوم. شروع کرده است که روی من تأثیر بگذارد. قلبم جگرم روحم را به درد میآورد و حتی هنگام نفس کشیدن بین دم و بازدم آزارم میدهد. زنان این را از قبل به من نگفته بودند.
این شاعر مطرح فلسطینی افزود: این خط باریک روی بدنم هر دقیقه مرا به یاد این میاندازد که تو یک پسر، یک دختر و یک جفت دوقلوی فوقالعاده به به دنیا آوردی، و بعد… تنها ماندی. چهار فرزندم، دوقلوهایم (کنان و ارکیدا) و کرمل، مورد محاصره اشغالگران قرار گرفتند و از خروجشان ممانعت شد. یک هفته بعد خانه را بر سرشان بمباران کردند و اکنون سه ماه است که زیر آوار خانهشان هستند زیرا نیروهای اشغالگر اجازه نزدیک شدن ما به خانه را نمیدهند.
تولدی دوباره
مردم غزه اما بیش از هر چیز در نظر اهل جهان، به مقاومت و امید شهرهاند؛ آنها نماد شمعی هستند که در دل تاریکی زمانه روشن است؛ نوری که اگرچه گاه کاستی میگیرد و کم جان میشود، اما هرگز در رهگذار باد، نمرد. آلاء هم نمونهای از این زنان است. او این رنج و امید توأمان را در آثار جدیدش به نمایش گذاشته است: از کرامات دوقلوهای شهیدم (کنان و ارکیدا) این است که من برایشان دو کتاب نوشتم. کتاب اول، یک «نمایشنامه شاعرانه» با عنوان (ارکیده) است. و کتاب دوم، یک اثر نثری با عنوان (کنعان با من سخن میگوید) است که شامل متنهای روایی است که من در تخیل خودم بین خودم و فرزندم کنعان خلق کردهام.
به گفته او؛ انتشارات «فکر» در بیروت در حال چاپ کتاب (ارکیدا) است، و «المؤسسة العربیة» با دو شعبهاش در بیروت و عمّان در حال چاپ کتاب (کنان با من سخن میگوید) است. شگفتانگیز است که این دو کتاب در دو مکان متفاوت و در دو زمان متفاوت در حال چاپ هستند، و من خبر انتشار هر دو را دو روز پیش، همزمان دریافت کردم. پس سبحان الله که چقدر آنها شبیه به هم (دوقلو) هستند، و چقدر با هم هستند، و چقدر عزیزان من هستند؛ از همان لحظه اول در رحم من تا زمانی که در برزخ هستند.
زنی که در رؤیا دیدن هم دستی توانا داشت
آلاء پیشتر نیز با انتشار کتاب «فراشتی التی لا تموت»، تلاش کرده است تا تصویری ارائه دهد از زندگی زیر سایه وحشتی که صهیونیستها در طول بیش از 700 ماه ایجاد کردهاند. این کتاب، دربردارنده سرودههای این بانوی شاعر است که لحظاتی از سختترین ایام حیاتش را با دیگران به اشتراک گذاشته. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
امروز روز 587 جنگ علیه غزه است. پایان یافت!
اکنون، از این قطعات شعری که در طول چند ماه جنگ همراه من بودند…
هر زمان که احساس تنگی نفس میکردم، یا میل به رؤیا دیدن داشتم… مینوشتم
و درست زمانی که آخرین کلمه را نوشتم، انفجار مهیبی در نزدیکی من به صدا درآمد
سعی نکردم از خودم بپرسم، فایده شعر چیست؟
چون میدانم که شعر نمیتواند حملات اشغالگران را بر سر ما متوقف کند، اما همواره تلنگر میزند که:
در این سرزمین، حق زندگی، عشق، امید و پیروزی وجود دارد
و در این سرزمین زنی بود که همانطور که در اندوه ماهر بود،
در رؤیا دیدن هم دستی توانا داشت
انتهای پیام/