بازخوانی روایت موهوم «اسرائیل بزرگ»؛ از ژابوتینسکی تا نتانیاهو
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، مصاحبۀ نمایشی «نتانیاهو» با شبکۀ «آی24» رژیم صهیونیستی، آنقدر مهم و خطرناک است که میتوان گفت، 12 اوت 2025 را باید روز انفجار در منطقۀ غرب آسیا نهاد؛ انفجاری که شاید هنوز صدای آن به گوش برخی سیاستمداران و حاکمان دست نشانده در منطقه نرسیده است.
اعتراف «نتانیاهو» به ماموریت بزرگ زندگی خود
«نتانیاهو»- که طی ماههای اخیر تلاش میکند برخلاف گذشته، بیش از پیش در مقابل دوربین های تلویزیونی حاضر شود و برای بیان دیدگاههای خود یا نشست رسانهای ترتیب میدهد یا با شبکه های پر بیننده مصاحبه می کند در مصاحبهای با شبکۀ «آی24» رژیم صهیونیستی، کلماتی را بر زبان راند که پیش از این، از بیان علنی آن ابا داشت.
وقتی «شارون گال»، مجری شبکۀ «آی24» – که قبلا عضو حزب لیکود بوده- یک نشان سرزمین موعود را به «نتانیاهو» هدیه داد، از او پرسید: آیا با این رؤیا ارتباط برقرار میکنی؟ پاسخ «نتانیاهو» چیزی جز تأکید و تأیید نبود: «خیلی زیاد». در ادامه مجری یکبار دیگر از نخست وزیر رژیم صهیونیستی پرسید: واقعاً؟ و «نتانیاهو» دوباره تکرار کرد: خیلی زیاد.
«شارون گال»، تأکید کرد: این اسرائیل بزرگ است! و «نتانیاهو» پاسخ داد: اگر از من بپرسید [میگویم] ما اینجا هستیم. او مکثی کرد و ادامه داد: میدانید من اغلب از پدرم یاد میکنم. نسل والدین من مجبور بودند دولت اسرائیل را تأسیس کنند و نسل ما، نسل من، باید ادامه وجود آن را تضمین کند. من این را یک مأموریت بزرگ میدانم.
اسرائیل بزرگ چیست؟
اصطلاح «اسرائیل بزرگ» به طور رسمی پس از جنگ 1967 در رسانههای رژیم صهیونیستی به کار رفت. مقصود از «اسرائیل بزرگ» پس از جنگ 6 روزه، قرار گرفتن کل سرزمین تارخی فلسطین، شامل سرزمینهای 1948، نوار غزه و کرانۀ باختری به همراه صحرای سینا و بلندی های جولان در جغرافیای رژیم صهیونیستی است.
این اصطلاح در آن زمان توسط راستگرایان و جریانهای نژادپرست و افراطی در سرزمینهای اشغالی به کار گرفته شد تا کل فلسطین تاریخی، صحرای سینا و بلندیهای جولان را تحت اشغال صهیونیستها قرار دهد.
اما پیشینۀ سرزمین جعلی به نام «اسرائیل بزرگ» به توهم صهیونیست ها نسبت به سرزمین موعود در دورۀ قیمومیت باز می گردد. در دورۀ قیمومیت انگلستان بر فلسطین- که پس از جنگ جهانی اول تا سال 1948 ادامه داشت- جریان صهیونیزم تجدید نظر طلب، به رهبری «زئو ژابوتینسکی»، به جای دیدگاه صهیونیزم کارگری، یک دیدگاه تهاجمی را در فلسطین در پیش گرفت. این دیدگاه معتقد بود: حاکمیت یهود تنها از طریق «دیوار آهنین زور» قابل تأمین است.
زئو ژابوتینسکی، از مبدعان ایده موهوم «اسرائیل بزرگ»
در راستای اجرای این دیدگاه، «ژابوتینسکی»، یک سازمان تروریستی به نام «ایرگون» را تأسیس کرد. جالب است بدانید که این سازمان تازه تأسیس تروریستی، علاوه بر اقدامات خشونتآمیز علیه فلسطینیها، با انگلیسیهایی که برای اسکان صهیونیستها به فلسطین آمده بودند هم مبارزه میکرد.
نشان سازمان تروریستی تحت فرمان «ژابوتینسکی» جنایتکار، نقشهای از تمام سرزمین تحت قیمومیت انگلستان بود؛ سرزمینی که شامل هر دو کرانۀ غربی و شرقی رود اردن میشد. این در حالی بود که یک دهه پیش از این، کرانۀ شرقی رود اردن، به عنوان کشور اردن به رسمیت شناخته شده بود. «ژابوتیسنکی» و هم سلکانش اصرار داشتند که این سرزمین، بخشی از «تمام سرزمین اسرائیل» (به زبان عبری «ارتص یسرائیل هشلماه») است و به قوم یهود وعده داده شده است.
پس از اشغال فلسطین در سال 1948، اعضای سازمان تروریستی «ایرگون»، حزب «حروت» را تشکیل دادند. «حروت» همان هستۀ اولیۀ حزب لیکود امروزی بود. این بدان معنا است که اعتقاد به «اسرائیل بزرگ» و بیان آن از سوی «نتانیاهو» یک اتفاق دفعی نبوده، بلکه میراثی است که از یک قرن قبل از جنایتکاری چون «ژابوتینسکی» به «نتانیاهو» به ارث رسیده است.
تجدیدنظرطلبان و صهیونیستهای مسیحی، با استناد به متون جعلی صهیونیستی- که مدعی است به فرزندان حضرت ابراهیم (ع) سرزمینی «از نیل تا فرات» را وعده داده شده- جنگ 1967 را تأیید الهی این پروژه میدانستند. این جریان در تحولات این روزهای منطقه، با باز شدن پای صهیونیست ها به سوریه و لبنان، بار دیگر این سیاست جنگ طلبانه را به مثابه تأیید آن پروژه توصیف میکنند. این اعتقاد به تأیید صهیونیستها از سوی خدا، معنای همان جملۀ «نتانیاهو» در مصاحبۀ فوق است که گفت: من این را یک مأموریت بزرگ میدانم.
نشانههای میدانی حرکت نتانیاهو به سوی توهم «اسرائیل بزرگ»
آنچه بر زبان «نتانیاهو» علنی اعلام شد، آغاز حرکت صهیونیستها به سوی آرمان جعلی «اسرائیل بزرگ» جریان تجدیدنظرطلب نیست، بلکه طی دو سال گذشته، حرکتهای متعددی در این مسیر صورت گرفته است.
طی 3 دهۀ اخیر صهیونیستها با ارائه طرحی به نام «وطن بدیل»، کشور اردن را به عنوان وطن فلسطینیها مطرح میسازند. «نتانیاهو» این مطلب را در کتابی که 3 دهه قبل به چاپ رساند به نام «جایی زیر نور خورشید» به تفصیل بیان کرده است. طی ماههای اخیر «گیدعون ساعر»، وزیر خارجۀ رژیم صهیونیستی نیز بر این مسئله صحه گذاشته است و افزوده است فلسطینیها باید بپذیرند، اردن وطن آنها است. اظهاراتی که به دفعات موجب موضعگیری سخت پادشاه و دولت اردن شد. اما اکنون تفسیر ارائه شده از سوی «نتانیاهو» در مورد «اسرائیل بزرگ» حتی امکان طرح گزاره تعیین اردن به عنوان وطن بدیل برای فلسطینیها را منتفی میکند، چرا که حتی خاک این کشور عربی را هم بخشی از «اسرائیل بزرگ» توصیف کرده است.
از زمانی که ارتش صهیونیستی همواره در بخشهایی از نوار غزه استقرار داشته، جریانهای راستگرای افراطی و جنبشهای صهیونیستی حامی شهرکسازی، خواستار احداث شهرکهای جدید و استقرار مجدد صهیونیستها در این منطقه شدهاند. آنها همایشها و کنفرانسهای متعددی برپا کرده، نقشههای متعددی از طراحی برای ساخت شهرک در نوار غزه ارائه کردند. همایشهایی که در آنها اعضای کابینه نتانیاهو مثل «بنگویر» و «اسموتریچ» و اعضای این احزاب نیز در آنها حضور داشتهاند. مکان شهرکهای جدید هم از سوی آنها مشخص شده است.
پس از سقوط دولت «بشار اسد» در سوریه، صهیونیستها فرصت را مغتنم شمرده، بخشهای شمالی جولان در سوریه را نیز تحت اشغال خود درآوردند. امروز همان جریانهای صهیونیستی که از شهرکسازی در غزه سخن میگفتند، خواستار گسترش دایره شهرکسازی برای صهیونیستها در سوریه هم هستند.
توهم عادی سازی
زمانی که «ترامپ» در دورۀ نخست ریاست جمهوری اش، عنوان «پیمان ابراهیم» را بر توافقنامۀ عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی نهاد، هدفش از این نامگذاری اشاره به وعدۀ «نیل تا فرات» به فرزندان ابراهیم بود. اما برخی کشورهای منطقه با توهم پایان درگیری در صورت عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، عطش صهیونیستهای مسیحی را تا حدی سیراب کرده، طمع آنها برای ادامۀ این مسیر زنده کردند.
امروز بیان علنی «اسرائیل بزرگ» از زبان «نتانیاهو» و اعلام رسمی اینکه این اقدام در نگاه او انجام یک مأموریت الهی است یک معنا بیشتر ندارد و آن اینکه پروژۀ صهیونیزم نه تنها به دنبال صلح و پایان درگیری در منطقه نیست بلکه هر روز، بیش از گذشته به دنبال توسعهطلبی و کشورگشایی تا رسیدن به نقطۀ تحقق رویای دروغین«نیل تا فرات» است؛ نقطهای که در آن دیگر هیچ کشوری در منطقۀ غرب آسیا وجود نخواهد داشت و تنها سرابی همچون یک «اسرائیل بزرگ» جایگزین آن خواهد شد.
دروغ ایران هراسی و رشد غدۀ سرطانی
با اظهارات «نتانیاهو»، یک نکته بیش از تمام آنچه در گذشته روی داده بود، خود را نشان داد. صهیونیستها طی دو دهۀ گذشته، همواره بر پروژه ایرانهراسی و اینکه ایران خطری برای منطقه و حتی دنیا است تأکید کردهاند. برای دهههای متمادی این پروژه مایۀ باور خوش باوران و فریب خوردگان غرب و صهیونیزم و دستاویز مزدوران و دست نشاندگان آنها در منطقه بود.
امروز تأکید صهیونیستها بر «اسرائیل بزرگ» نشان می دهد، «ایران هراسی» صرفا چکشی برای حمله به مقاومت و هدف قرار دادن کشورهای منطقه در کنار رژیم صهیونیستی بوده است. مقاومتی که تنها مانع در برابر کلان پروژۀ صهیونیزم در منطقۀ غرب آسیا بوده است. این اظهارات، حقانیت، درستی و دقت مقاومت در شناخت پروژه صهیونیزم را به اثبات میرساند.
حال، وقت آن است این کشورها و زمامدارانشان از خواب بیدار شوند و آنها که خود را به خواب زده اند نیز با دست قدرتمند ملتها به دادگاه پاسخگویی فراخوانده شوند. سکوت در برابر اظهارات موعودگرایانۀ صهیونیستیِ «نتانیاهو» یک نتیجه بیشتر در بر نخواهد داشت و آن هم استمرار جنگ در منطقه تا از بین رفتن تمام ساختارهای سیاسی موجود و به وجود آمدن یک «اسرائیل بزرگ» از نیل تا فرات است و این همان معنای کلید واژۀ «غدۀ سرطانی» است که امام راحل (ره) از نیم قرن قبل آن را معرفی کرده بود.
از دل صهیونیزم- که به سان یک غدۀ سرطانی به دنبال رشد در منطقه است- نه صلح زاییده میشود نه ثبات، چرا که صهیونیزم خواستار استمرار جنگ تا تحقق ایده واهی «نیل تا فرات» است، اما برای آنکه شکست نخورد، تک تک به سراغ کشورها میرود و در این میان تلاش میکند از کمک رساندن به کشورهایی که مورد هجوم قرار گرفتهاند جلوگیری کند. لذا راه مقابله با غدۀ سرطانی صهیونیزم، دست در دست هم داشتن امت اسلامی و تمسک همه کشورها به وحدت اسلامی و تحقق آرمان آزادی فلسطین است.
انتهای پیام/