داستان سیدحسن نصرالله ـ 55|طلوع یک مصلح: امام موسی صدر و معماری جامعه شیعی لبنان


خبرگزاری تسنیم طی سلسله‌یادداشت‌هایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان می‌پردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و اکنون قسمت پنجاه و پنجم آن پیش روی شماست.

تاکنون چهار فصل در مورد شرایط زندگی شهید سیدحسن نصرالله منتشر شده است. فصل نخست به «دوران کودکی و نوجوانی» ایشان اختصاص داشت. علیرغم اهمیت موضوع، ما از این فصل به سرعت عبور کردیم تا به بحث‌های بعدی بپردازیم. فصل دوم، «ریشه‌یابی علل شکل‌گیری جنگ داخلی لبنان» بود. هدف ما در این فصل چنین بود که ثابت کنیم اولاً جنگ لبنان پدیده‌ای خلع الساعه نبود و ثانیاً باید ریشه‌های شکل‌گیری آن را شناخت؛ زیرا این جنگ هم در روند تاریخی تجارب ملت لبنان نقش داشت و هم به صورت مستقیم باعث شکل‌گیری «مقاومت اسلامی لبنان» شد. ضمن این‌که حیات و سرنوشت سیدحسن نصرالله را نیز به صورت مستقیم تغییر داد. فصل سوم، «مرور مهم‌ترین رویدادهای تاریخی تا وقوع جنگ داخلی لبنان» بود. در فصل سوم، به جای تمرکز بر ریشه‌ها، به صورت خاص خود وقایع تاریخی منجر به شروع جنگ داخلی را مورد توجه قرار دادیم. فصل سوم را با ماجرای مهاجرت (معکوس) خانواده سیدحسن نصرالله به خاستگاه خانوادگی خود در حومه شهر «صور» خاتمه دادیم.

لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,

امام موسی صدر (در دوران جوانی) در کنار علامه سید عبدالحسین شرف الدین در بیروت

امام موسی صدر از خویشاوندان علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین بود و طبق وصیت ایشان، بعد از فوت علامه به لبنان آمد تا زعامت شیعیان را عهده‌دار شود

از قسمت سی و سوم وارد فصل چهارم شدیم که به «ورود سوریه به جنگ داخلی لبنان» اختصاص یافت. در بخش‌های ابتدایی فصل چهارم، طی چند قسمت، فضای بیروت و جنگ داخلی لبنان بعد از بازگشت خانواده سیدحسن نصرالله به جنوب را مرور کردیم. این موارد، به صورت مستقیم در زندگی سیدحسن نصرالله نقش نداشت؛ اما در شکل‌گیری و بالندگی روح مقاومت در جامعه لبنان قطعا اثرگذار بوده است. در ادامه فصل چهارم بحث «ورود نظامی مستقیم سوریه به لبنان» مورد واکاوی قرار گرفت؛ رویدادی که بی‌تردید یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری مقاومت اسلامی لبنان بود. در همان بستر، به رقابت استراتژیک سوریه و رژیم صهیونیستی در خاک لبنان، تأسیس میلیشیای «قوات» به‌عنوان بزرگ‌ترین نیروی نیابتی اسرائیل و بالاخره پوست‌اندازی ساختار سیاسی‌ـ‌نظامی لبنان در دوگانه «الیاس–بشیر» پرداختیم. در پایان این فصل به نقطه عطف مهم تصادم این سه روند یعنی رویارویی مستقیم ارتش سوریه با قوات پرداختیم؛ ماجرایی که به «جنگ صد روزه» مشهور شده است.

اما اگر تاریخ را در آن دوره ورق بزنیم، خارج از فضای سه قطبی داخلی «جناح چپ» (جبهه وطنیه) و «جناح راست افراطی» (جبهه لبنانیه) و «جناح راست میانه» (مدرسه شهابی) و سه‌گانه خارجی «سازمان آزادیبخش فلسطین»، «رژیم صهیونیستی» و «حکومت بعث سوریه»، جامعه لبنان دارای یک ضلع بسیار مهم دیگر بود: «شیعیان»

لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,

علامه سید عبدالحسین شرف الدین در کنار تنی چند از علمای نجف در حاشیه سفر زیارتی به عراق

«شیعیان لبنان» از قدیمی‌ترین طوایف سرزمین لبنان بوده و بومیان این منطقه محسوب می‌شوند. از طرف دیگر، از نظر جمعیتی نیز بزرگ‌ترین یا دست کم یکی از بزرگ‌ترین طوایف لبنان به حساب می‌آمدند (می‌آیند). با این حال، در هیچ‌یک از سه دسته داخلی فوق‌الذکر نمی‌گنجیدند! طایفه شیعه، گرچه از نظر جمعیتی، طی تاریخ جبل عامل و جغرافیای فعلی کشور لبنان یک طایفه بسیار بزرگ به حساب می‌آمد؛ اما تا دهه 1960  فاقد «تشخص» بالایی بود. اما در این دوره، کسی به میدان آمد که به شیعه تشخص بخشید و آن را به یکی از بزرگ‌ترین بازیگران عرصه سیاست و اجتماع لبنان تبدیل کرد. او کسی نبود جز «امام موسی صدر». ما در فصل پنجم این سلسله‌یادداشت به بررسی سیر رشد شیعیان در جامعه لبنان تا زمان تأسیس «حزب‌الله» می‌پردازیم.

 

غروب شرف الدین و طلوع صدر

پیش‌تر در قسمت پنجاه و سوم این سلسله‌یادداشت با عنوان «شیعیان لبنان؛ شرکای وطن» به معرفی «علامه سید عبدالحسین شرف الدین» به عنوان رهبر دینی و یکی از احیاگران جامعه شیعیان پرداخته‌ایم. در غروب 28 دسامبر 1957، با درگذشت علامه شرف‌الدین، مجتهد برجسته و رهبر معنوی جبل عامل، جامعه شیعه لبنان نه‌تنها یک عالم بزرگ، که نماد مقاومت فکری و هویت خود را از دست داد. این ضایعه، خلأیی عمیق را در پیکره‌ی طایفه‌ای آشکار ساخت که از یک سو تحت فشار فقر ساختاری و محرومیت سیاسی بود و از سوی دیگر، در معرض جاذبه ایدئولوژی‌های رقیب (چپ‌گرایی و ناصریسم) قرار داشت.

لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,

امام موسی صدر در میان یک خانواده شهری شیعه

در قسمت پیشین این سلسله‌یادداشت با عنوان «شیعیان لبنان؛ سودای عدالت در سایه بحران هویت!»، تغییرات اجتماعی و فرهنگی جامعه شیعیان لبنان در نیمه دهه 1950 و دهه 1960 را تشریح کردیم. به صورت مشخص در دوره ریاست فؤاد شهاب، تغییرات اجتماعی به قدری وسیع بود که عملاً «خلأ رهبری» و «بحران هویت» دامنگیر جامعه شیعیان بود. این روند در حالی پیش می‌رفت که دقیقاً همین بازه زمانی با فوت علامه شرف الدین، خلأ رهبری دینی و بالاخره مهاجرت امام موسی صدر به لبنان مقارن شده بود.

در چنین بستر تاریخی حساسی، دعوت نخبگان شهر صور از یک روحانی جوان 31 ساله به نام «سید موسی صدر» – که در حوزه‌های علمیه قم و نجف و دانشگاه تهران پرورش یافته بود – صرفاً یک جایگزینی سنتی نبود؛ بلکه سرآغاز یک پروژه اجتماعی-سیاسی بلندپروازانه برای بازآفرینی هویت و جایگاه شیعیان در لبنان مدرن بود. سال‌های اولیه حضور او در لبنان (1959-1963)، دوران کاشتن بذرهایی بود که در دهه‌های بعد، چشم‌انداز سیاسی و اجتماعی کل منطقه را دگرگون کرد.

تشخیص بیماری: از «انسان ریشه‌کن شده» تا «خلأ رهبری»

امام موسی صدر پس از ورود به لبنان در اواخر سال 1959، با جامعه‌ای مواجه شد که از چندین بیماری مزمن رنج می‌برد. او با نگاهی دقیق که ترکیبی از جامعه‌شناسی میدانی و تحلیل دینی بود، این معضلات را به درستی تشخیص داد. از نگاه امام موسی صدر، این سه معضل دامنگیر جامعه شیعیان لبنان بود و حالا باید در جایگاه «رهبر دینی» و «مصلح اجتماعی» و با اهتمام به «احیای امر دین در جامعه» به حل این سه معضل می‌پرداخت. این سه معضل – که زمینه‌های تاریخی آن در قسمت پیشین بیان شد – عبارت بودند از:

1.معضل «محرومیت مضاعف»: شیعیان نه تنها از منظر اقتصادی و زیرساختی (جاده، برق، مدرسه، بهداشت) در قیاس با دیگر طوایف، به ویژه مارونی‌ها و سنی‌های شهری، نه تنها در محرومیت مطلق به سر می‌بردند، بلکه از «آگاهی نسبت به این محرومیت» نیز تا حد زیادی بی‌بهره بودند. این فقر، که با ساختار فئودالی و تسلط زعامت‌های سنتی همچون خاندان الاسعد و حماده تقویت می‌شد، به عنوان یک «سرنوشت محتوم» پذیرفته شده بود. این زعما با استفاده از یک مدل پاتریمونیالیستی (پدرسالارانه)، وفاداری سیاسی مردم را در ازای خدمات شخصی و محدود (مانند حل یک اختلاف یا وساطت در یک اداره دولتی) تضمین می‌کردند و بقای قدرت خود را در گرو تداوم این وابستگی و عدم توانمندی توده‌ها می‌دیدند.

2. پدیده‌ «انسان جدا شده از ریشه خود» (Uprooted Man): سیاست‌های توسعه‌محور اما نامتوازن «مکتب شهابیه» (دولت فؤاد شهاب، 1958-1964)، ناخواسته به این بحران دامن می‌زد. ساخت جاده‌های جدید و افزایش ارتباطات، روند مهاجرت از روستاهای فقیر جنوب و بقاع به حاشیه جنوبی بیروت (حزام البؤس) را تسریع کرد. این جوانان مهاجر، که  در وضعیت «ریشه‌کنی» قرار می‌گرفتند، از شبکه‌های حمایتی سنتی خانواده و روستا جدا شده و در محیطی بی‌هویت و فاقد خدمات شهری رها می‌شدند. این توده‌های اتمیزه و خشمگین، مستعدترین گروه برای جذب شدن به گفتمان‌های ایدئولوژیک رادیکال بودند.

3. مسئله «جاذبه‌ی ایدئولوژی‌های غیرخودی»: در خلأ یک رهبری کاریزماتیک و یک سازمان سیاسی-اجتماعی مستقل شیعی، جوانان تحصیل‌کرده و ناراضی به سمت احزاب چپ (حزب کمونیست) و جنبش‌های ناصریستی کشیده می‌شدند. این احزاب، با شعارهای عدالت‌خواهانه و ضدامپریالیستی، پاسخی به حس تحقیر و محرومیت آنان می‌دادند. اما این راه‌حل، به بهای از دست رفتن هویت فرهنگی و دینی مستقل شیعه تمام می‌شد.

لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,

دختران دانشجو و دبیرستانی با شعارهای کمونیستی در دهه 60 در حاشیه بیروت

در میان این دختران، چند نفر محجبه هم حضور دارند!

امام موسی صدر به درستی دریافته بود که اگر جایگزینی اصیل و در عین حال عینی و ملموس ارائه نشود، جامعه شیعه یا در ساختار فئودالی هضم می‌شود یا در ایدئولوژی‌های سکولار چپ. به عبارت دیگر جامعه شیعه در موقعیتی تاریخی افتاده که ساختارهای پیشین کارکرد خود را از دست داده و ساختار جدید نیز شکل پویایی به خود نگرفته و در این میان ایدئولوژی‌های غیرخودی با اغوا، جمعیت پریشان و جدا شده از ریشه را در معرض «از خودبیگانگی فرهنگی و هویتی» یا «الینگی» (Social alienation) قرار داده‌اند. او به خوبی تشخیص داد در این وضعیت، احیای هویت اجتماعی شیعیان با دو مسئله «احیای امر دین در جامعه» و «تعریف جایگاهی هویتی برای شیعیان از طریق تعامل مثبت و همزیستی سازنده با بقیه طوایف» تلازم تام دارد.

 

نسخه‌ درمان: «انسان» به مثابه محور توسعه و نهادسازی مدرن

برخلاف روحانیت سنتی که اغلب بر امور عبادی و فقهی فردی متمرکز بود، و برخلاف زعیم سیاسی که به دنبال قدرت بود، امام صدر پروژه‌ی اصلاحی خود را بر یک محور بنیادین استوار کرد: «کرامت انسان». او معتقد بود که «نقش دین، خدمت به مردم و اصلاح اجتماع است، نه انزوا در محراب». این دیدگاه، که از آموزه‌های قرآنی و سیره پیامبر و ائمه نشأت می‌گرفت، در عمل به یک استراتژی توسعه انسانی مدرن ترجمه شد.

امام موسی صدر به جای مبارزه سیاسی مستقیم در گام اول، به سراغ «نهادسازی» رفت تا زیرساخت‌های لازم برای توانمندسازی جامعه را فراهم کند. به باور وی، نهادها نقش اصلی را در سازمان‌یابی جامعه داشته و می‌توانند روندهای جاری در جامعه را تنظیم کنند. از طرف دیگر به خوبی تشخیص داد که جامعه از گذشته جا مانده و حیران آن زمان شیعیان، با فقر جدی نهادی مواجه است؛ لذا نهادسازی را با جدیت دنبال کرد. اقدامات او در سال‌های 1960 تا 1963، تجلی این راهبرد بود:

1. مبارزه با فقر از طریق مهارت‌آموزی: نخستین و مهم‌ترین ابتکار او، تأسیس «مدرسه فنی و حرفه‌ای جبل عامل» (مدرسة جبل عامل المهنیة) در روستای برج الشمالی بود. این اقدام، یک گام عملی قدرتمند بود. امام صدر به جای توزیع صدقه (ماهی)، به جوانان «ماهیگیری» می‌آموخت. با اختصاص بودجه‌ای قابل توجه (حدود نیم میلیون لیره لبنانی در آن زمان) برای ساخت یک مرکز مدرن آموزش صنعت و حرفه، او به جامعه این پیام را داد که راه خروج از فقر، کسب تخصص و ورود به بازار کار مدرن است. این مدرسه، که بسیاری از کادرهای فنی آینده و حتی مبارزان مقاومت از فارغ‌التحصیلان آن بودند، به نماد پیوند «دانش» و «عزت» تبدیل شد.

2. توانمندسازی زنان به مثابه نیمی از جامعه: در یک جامعه عمیقاً سنتی، تأسیس مدرسه شبانه‌روزی دخترانه «بیت الفتاة» و یک مدرسه عالی پرستاری اقدامی به شدت رادیکال و آینده‌نگرانه بود. امام صدر دریافته بود که توسعه پایدار بدون مشارکت و ارتقاء نیمی از جامعه، یعنی زنان، ناممکن است. این مدارس نه تنها فضای امنی برای تحصیل دختران روستایی فراهم کردند، بلکه با تربیت کادرهای بهداشتی زن، مستقیماً بر بهبود شاخص‌های سلامت خانواده و تغییر نگرش‌های فرهنگی نسبت به نقش زن در اجتماع تأثیر گذاشتند.

لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,

عکسی تاریخی از «بیت الفناة» در شهر شیعه‌نشین صور

3. بازسازی سرمایه اجتماعی: او با احیا و سازماندهی مجدد خیریه‌های محلی مانند «جمعیة البر و الإحسان» در صور، شبکه‌ای از همبستگی اجتماعی را پدید آورد. تأسیس یک مرکز نگهداری و آموزش ایتام ذیل این جمعیت، به قدری موفق بود که طبق گزارش‌های محلی، پدیده تکدی‌گری کودکان در شهر صور تقریباً ریشه‌کن شد. این اقدامات، اعتماد عمومی را به شدت افزایش داد و نوعی «سرمایه اجتماعی» (Social Capital) ایجاد کرد؛ یعنی شبکه‌ای از اعتماد و همکاری متقابل که پیش‌نیاز هر حرکت جمعی بزرگ است.

4. نوسازی گفتمان دینی: امام موسی صدر که خود دانش‌آموخته‌ دو پارادایم حوزه و دانشگاه بود، به خوبی از شکاف میان زبان سنت و نیازهای نسل جدید آگاه بود. تأسیس «معهد الدراسات الإسلامیة» در صور، تلاشی برای تربیت نسلی جدید از روحانیون بود که علاوه بر فقه و اصول، با علوم انسانی و اجتماعی مدرن نیز آشنا باشند. هدف او ارائه قرائتی پویا، عقلانی و اجتماعی از اسلام بود که بتواند با ایدئولوژی‌های رقیب به رقابت برخیزد و به پرسش‌های جوانان پاسخ دهد.

فراتر از طایفه: گفت‌وگو به مثابه استراتژی همزیستی

یکی از وجوه تمایز برجسته امام موسی صدر از همان سال‌های نخست، نگاه ملی و فرادینی او بود. در حالی که لبنان بر اساس سهمیه‌بندی‌های طایفه‌ای اداره می‌شد، او از ابتدا کوشید تا خود و جامعه شیعه را به عنوان یک عنصر سازنده و وحدت‌بخش در هویت ملی لبنان تعریف کند. او در فعالیت‌های خیریه و اجتماعی خود، مرزی میان مسلمان و مسیحی قائل نبود. به گزارش منابع محلی، مسیحیان در فعالیت‌های «جمعیة البر و الإحسان» مشارکت داشتند و از خدمات آن بهره‌مند می‌شدند.

لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,

امام موسی صدر در کنار پیشوایان دینی و بزرگان مسیحی لبنان

یکی از کارویژه‌های امام موسی صدر از بدو ورود به لبنان، تلاش برای ارتقاء جایگاه شیعیان در میان طوایف مختلف و همکاری سازنده با آن‌ها بود

این رویکرد، که در سال‌های بعد با ابتکار «گفت‌وگوی ادیان» و سخنرانی‌های تاریخی در کلیساها به اوج خود رسید، ریشه در همین دوره داشت. او با این رفتار، دو هدف استراتژیک را دنبال می‌کرد:

1. اعتمادسازی ملی: او می‌خواست به دیگر طوایف، به ویژه مارونی‌ها که قدرت اصلی را در دست داشتند، اطمینان دهد که قدرت‌یابی شیعیان تهدیدی برای ساختار لبنان نیست، بلکه به تقویت آن منجر خواهد شد.

2. ایجاد یک هویت جدید برای شیعیان: او در حال بازتعریف هویت شیعه از یک «اقلیت منزوی و عزادار» به یک «جامعه فعال، متمدن و اهل گفت‌وگو» بود.

در پایان سال 1963، امام موسی صدر دیگر یک روحانی مهاجر نبود. او به یک رهبر اجتماعی کاریزماتیک تبدیل شده بود که با ترکیبی منحصر به فرد از «معنویت»، «عقلانیت مدرن» و «ظرفیت اجرایی بالا»، در حال پی‌ریزی یک رنسانس اجتماعی در قلب محروم‌ترین جامعه لبنان بود. او به جای آنکه صرفاً به نقد وضع موجود بپردازد، با دستان خود «وضع مطلوب» را در مقیاسی کوچک می‌ساخت و با این کار، به جامعه‌ خودباوری و امید تزریق می‌کرد. این نهادهای کوچک اما مستحکم، سکوی پرتابی برای خیزش بزرگ سیاسی و اجتماعی شیعیان در دهه پرتلاطم بعد شدند.

 

جمع‌بندی

در قسمت پیشین از دگرگونی‌های عظیم اجتماعی در جامعه شیعیان طی دوره ریاست فؤاد شهاب صحبت کردیم. در آن قسمت به «هویت‌زدایی» پرداختیم؛ یعنی جایی که مناسبات ساختاری پیشین در حال فروپاشی بود. در این قسمت، نشان دادیم که تنها دو سال بعد از فوت مرحوم علامه شرف الدین و یک سال بعد از ریاست فؤاد شهاب، کسی به میان شیعیان لبنان آمد که تلاش کرد هویت و جایگاه جدیدی در کشور لبنان برای جامعه شیعیان بنا نهد.

او پروژه خود را با محوریت انسان و مأموریت احیای امر دین در جامعه کلید زد و توانست جامعه از ریشه جدا شده لبنان را به جایگاهی برساند که حتی در گذشته دور هم اهل آن نبود! زیرا شیعیان دست کم از دوره صلاح الدین ایوبی، تعامل محدودی با طوایف دیگر داشتند؛ اما این بار امام موسی صدر پیشگام مسیری بود که شیعیان به یکی از ارکان جامعه لبنان بدل شده و تعامل سازنده و ایجابی گسترده‌ای با دیگر طوایف داشته باشند. در این قسمت به صورت خاص به دوره نخست رهبری امام صدر یعنی بازه زمانی 1959 تا 1963 پرداختیم.

انتهای پیام/



Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *