راهکار امام خامنهای در مواجهه ایران اسلامی با تفرعن جاهلی آمریکا
به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، جعفر درونه رئیس مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم، به مناسبت 13 آبان روز مبارزه با استکبار جهانی در یادداشتی ماهیت استکبار جهانی و تفرعن و جاهلیت تجلی یافته در آن را مورد بررسی قرار داده و سپس به همین مناسبت به تبیین «راهکار امام خامنهای در مواجهه ایران اسلامی با تفرعن جاهلی آمریکا» پرداخته است که در ادامه از نظر مخاطبان ارجمند خبرگزاری تسنیم میگذرد:
بدون تردید یکی از مهمترین پدیدهها و واقعیتها در صحنه بینالملل که سرنوشت انسانها را در برهههای حساس تاریخ تحت تأثیر قرار داده است، پدیدهای است که از آن به «استکبار جهانی» یاد میکنیم. استکبار جهانی شالودهساز هژمونی غرب است. بنابراین درک واقعیتهای این پدیده و آثار و پیامدهای آن برای جامعه بشری از اهمیت بسزایی برخوردار است.
شالوده هژمونی غرب که از استکبار جهانی نشأت میگیرد و بدان معنا می بخشد مبتنی بر «سلطه» است. سلطه به خوبی ماهیت دنیای استکبار را افشا کرده و علی رغم رنگ و لعابهایی که به آن زده میشود واقعیت عریان استکبار جهانی را به ملتها نشان میدهد.
استکبار جهانی از یک سو تجلی «تفرعن» و از سوی دیگر تجلی «جاهلیت» در عصر ما است که از آن به عنوان «جاهلیت مدرن» یاد میکنیم. در حقیقت شاکله استکبار جهانی و غرب بر «تفرعن» و «جاهلیت» بنا نهاده شده است که در ادامه به واکاوی چیستی و تأثیرات این دو بعد در نظام استکبار جهانی خواهیم پرداخت.
الف) بعد تفرعن استکبار جهانی همان بعد «خدایگانی» نظام سلطه است و دو ویژگی اصلی دارد که قرآن هم به آنها اشاره میکند:
1- خودبرتربینی (فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى)
2- تحقیر انسانها و مردم (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ)
ویژگی خودبرتربینی و خود را کدخدای عالم دانستن، زمینهساز سلطهگری استکبار در عالم است. مستی سلطه، نظام استکبار جهانی را به طغیان و عصیان و تجاوز سوق میدهد که پیامدهای شوم آن برای جامعه بشری در جای جای کره خاکی و از جمله در «غزه» قابل مشاهده است.
از سوی دیگر ویژگی کوچکانگاری و تحقیر ملتها باعث شده است استکبار جهانی با انهدام هویت ذاتی ملتها آنها را به پذیرش سلطه و تسلیم در برابر خواست و اراده خود وادار کند و هر صدا و هر حرکت مخالفی را در این مسیر خاموش سازد حتی اگر چه مستلزم زیر پا گذاشتن مبانی و هدم ارزشهای حاکم بر لیبرال دموکراسی که غرب آن را راه نجات بشریت معرفی میکند، شود.
این دو ویژگی دال مرکزی نظام سلطه را میسازند که از آن میتوان به ماهیت استکبار جهانی پیبرد و آن چیزی نیست جز «ظلم».
جهان ما در زیر سایه استکبار جهانی سرشار از «ظلم» است. ظلمت ظلم ناشی از نظام سلطه، جهان ما را ظلمانی کرده است. به طوری که بشر امروز تشنه عدالت است. عدالتی که تحت تأثیر خوی سلطهگری نظام سلطه نه در تعاملات جهانی و نه در مناسبات جهانی و نه در قواعد و قوانین حاکم بر نهادهای بینالمللی دیده نمیشود و چه بسا به راحتی در پای منافع سلطهگران ذبح میشود.
از سوی دیگر تقسیم شدن دنیا به سلطهگران و سلطهپذیران «آزادی» انسانها و ملتها و جوامع بشری را به مخاطره افکنده است. سلطهپذیری استقلال جوامع به مثابه آزادی آنها در قیاس یک ملت را هدف قرار میدهد.
رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در این باره میفرمایند: «این نظام سلطه … اساساً ضدّ آزادی و عدالت است؛ هم ضدّ آزادی است، هم ضدّ عدالت است…… مهمترین نوع آزادی ملّتها، آزادی عمومی کشور است؛ یعنی استقلال… استقلال یعنی آزادی یک ملّت؛ وقتی ما از استقلال حرف میزنیم، یعنی از آزادی یک ملّت حرف میزنیم که آزادانه بتواند کار خودش را انجام بدهد. نظام سلطه ضدّ این آزادی است»(6/9/1398)
باید دانست هدف «سلطه»، «تسلیم» است. در فرهنگ نظام سلطه جهانی اصولا تعامل و همکاری معنا ندارد. چرا که فرهنگ غرب مبتنی بر سود و لذت است. این سود و لذت در هر تعامل غرب با دیگری، طرفینی نیست بلکه صرفا برای طرف غربی معنا میشود. برای همین یکی از مهمترین ویژگیهای نظام سلطه را ترجیح منافع خود بر دیگری و اصولا بیتوجهی به منافع طرف مقابل معنا میکنند.
بر همین اساس است که خشم و خشونت و ترور در عملکرد سیاستمداران و روشنفکران وابسته و توجیهگر جنایات استکبار جهانی برجستگی خاصی دارد. امروز مردم دنیا نظام سلطه جهانی را با همین استانداردهای دوگانه میشناسند. آنها که در حرف ادعای مبارزه با تروریسم دارند در عمل با تقسیمبندی تروریسم به خوب و بد عملا اقدامات تروریستی خود علیه قهرمانان ملی و دانشمندان ایران اسلامی را توجیه و از عملکرد جنایتکارانه رژیم صهیونی به عنوان تروریسم دولتی علیه ملت مظلوم فلسطین حمایت میکنند.
ب) بعد جاهلیتی استکبار جهانی مبتنی بر معنویتزدایی از جامعه بشری و اسارت فکر و اراده انسان است.
نظام سلطه جهانی در ذات خود معنویت ستیز است. اگر چه مدعی است انسان محور است اما عامدانه و آگاهانه بعد معنوی انسان را مورد غفلت قرار میدهد و یا آن را در حصار تنگ معنویتهای فردی یا مناسکی محدود میسازد. علاوه براین تلاش میکند معنویتهای کاذب را جایگزین معنویتهای اصیل یعنی معنویت دینی و ملهم از وحی و اتصال قوی انسان با خدا کند. فرهنگ غرب تلاش میکند که این رشته بین آسمان و زمین را بگسلد. تعالیم انبیا را حتی به بهانه دروغین آزادی زیرپا بگذارد و در کشورهایی که خود را مهد آزادی میدانند اجازه دهد به آزادی دینداران با سوزاندن کتابهای مقدسشان تعرض شود.
در این خصوص برای درک بهتر جاهلیت استکبار جهانی باید به دو نکته مهم توجه کرد:
1- برای نظام سلطه خصوصا از اواخر قرن گذشته تا کنون سلطه فرهنگی بر سلطهگری در عرصههای دیگر اهمیت بیشتری یافته است. همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها هشدار دادهاند باید دانست «تسلط فرهنگی از تسلط اقتصادی و از تسلط سیاسی هم خطرناکتر است. چرا؟ چون وقتی یک ملت بر ملت دیگر تسلط فرهنگی پیدا کرد، هویت ملتی که زیر سلطه است، از بین میرود.» (24/8/1379) معنا پیدا کردن موضوعات و مفاهیمی همچون تهاجم فرهنگی، جنگ نرم و یا جنگ شناختی در این خصوص قابل تأمل است.
2- نظام استکبار جهانی برای هویتزدایی از ملتها درصدد است سلطه و هژمونی فرهنگی خود را به ملتها تحمیل کند. اگر در بعد سیاسی به خشم و خشونت و ترور به عنوان ابزار تحمیل در نظام سلطه اشاره کردیم، این مفاهیم به عرصه فرهنگ نیز تسری یافته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دومین نامهای که خطاب به جوانان در کشورهای غربی نوشتند از این تلاش سلطهگرانه به عنوان «خشونت خاموش» یاد کردند و در تشریح ابعاد آن مرقوم داشتند: «در دوره معاصر، جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقّی میکنم.»
به تعبیر ایشان دو مؤلفه اصلی فرهنگ غربی «پرخاشگری» و «بیبندوباری اخلاقی» است که برای جوامع مختلف حتی جامعه غربی چالش برانگیز و زمینهساز پدیدهای است که از آن باید به «تروریسم فرهنگی» یاد کرد. تروریسمی که در وهله اول «معنویت» و در وهله دیگر عوامل معنویتساز را ترور و حتی با استفاده از ابزار رسانه و تحمیق و تحریف و تخریب زندهبهگور میسازد تا از زایشهای فرهنگی که شیرازه فرهنگ غربی را تهدید میکند، جلوگیری کند.
راهکارهای مواجهه و مقابله با تحمیل سلطه توسط استکبار جهانی
برای مقابله با استکبار جهانی و رهایی از تحمیل سلطه به نظر میرسد با توجه به اهداف و مقاصد استکبار جهانی باید روی ابعاد زیر تمرکز کرد:
1- حفظ، حراست و تقویت سرمایهها و داراییهای شناختی از جمله مبانی معرفتی انقلاب اسلامی ملهم از اسلام ناب محمدی و مکتب امام خمینی(ره) و مؤلفههای منظومه فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی
2- تکیه بر استقلال در همه ابعاد آن از جمله استقلال فرهنگی
3- مقاومت و ایستادگی فعال و نه انفعالی. مقاومتی که تنها به عقبراندن دشمن نیندیشد بلکه زمینههای پیشرفت را هم فراهم آورد.
3- تقویت معنویت که همراستا و در هم تنیده با عقلانیت باشد.
4- اتحاد ملی حول ارزشهای ایرانی ـ اسلامی که جنبههای استکبارستیزانه دارند.
در یک کلام میتوان گفت تنها راه ایستادگی در مقابل استکبار جهانی افزایش اقتدار ملی و تقویت پیوندهای مردم با نظام اسلامی و تلاش برای تحققبخشی به راهبرد «ایران قوی» است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی بر اساس تجربههای انقلاب اسلامی میفرمایند:«در برابر هر سلطهطلبی، با صلابت و قدرت ظاهر بشوید؛ آن سلطهطلب هر که میخواهد باشد؛ امروز از همه متجاوزتر و وقیحتر، رژیم ایالات متّحدهی آمریکا است؛ در مقابل اینها با صلابت ظاهر بشوید، با قدرت ظاهر بشوید؛ با پشتوانهی اقتدار ملّی و کمک این مردم میتوانید از ترفندهای آنها جلوگیری کنید و آن را دفع کنید»(12/5/1396)
انتهای پیام/
