پیشنهاد گفت‌وگوی مستقیم ایران با شخص ترامپ | هر لحظه می‌تواند بحران تازه‌ای شکل بگیرد | چماق هسته‌ای صرفاً یک ابزار کوتاه‌مدت نیست



به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایران، نامه‌ای از تروئیکای اروپایی به شورای امنیت رسیده است که تهدید به فعال کردن مکانیسم ماشه را روی میز می‌گذارد و تنها ۳۰ روز به تهران فرصت می‌دهد تا تصمیمی سرنوشت ‌ساز بگیرد؛ تصمیمی که تحقق آن منوط به رعایت مجموعه‌ای از شرایط است که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به همکاری کامل با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ازسرگیری مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکا اشاره کرد.

مصطفی نجفی، کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «ایران» می‌گوید، اروپایی‌ها در واقع پس از این تحولات، دیوار جدیدی در برابر ایران بنا کرده و در برخی موارد حتی از آمریکا پیشی گرفته‌اند؛ حرکتی که نشان‌دهنده همسویی فزاینده اروپا با سیاست فشار واشنگتن است و قصد دارد جبهه‌ای مشترک برای افزایش فشار بر تهران شکل دهد. به باور او، طرح شرط سوم در مذاکرات هسته‌ای نیز در همین راستا قرار می‌گیرد و نشان می‌دهد اروپا می‌کوشد از فشارهای بین‌المللی علیه ایران بهره بیشتری ببرد. نجفی همچنین تصویر روشنی از این وضعیت ارائه می‌دهد و می‌گوید، ایران امروز در نقطه‌ای تاریخی و حساس ایستاده است که هر تصمیم بی‌تأمل می‌تواند چالش هایی را برای کشور بدنبال داشته باشد.

آقای عراقچی در گفت‌وگوی جدید با رسانه‌های غربی و هشدار درباره روند فعال شدن مکانیسم ماشه در مذاکراتی با مسئول سیاست خارجی اروپا درباره شکل همکاری‌ها نیز شرکت کرده است. با این پیش‌زمینه و روند دیپلماتیک آیا می‌توان گفت که ایران از فعال شدن مکانیسم ماشه مطمئن است و آیا این شدت بیان در رسانه‌ها بازتاب‌دهنده این اطمینان و جهت‌گیری تهران است؟
به نظر می‌رسد ایران نسبت به فعال شدن مکانیسم «اسنپ‌بک» اطمینان یافته است. مذاکرات چند دور اخیر این برداشت را برای تهران به همراه داشته که حتی در صورت پذیرش شروط اروپایی نیز امکان دستیابی به توافق وجود ندارد. این شروط در سه محور اصلی خلاصه می‌شود: اول، پذیرش بازرسی‌های غربی‌ها از طریق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی؛ دوم، تعیین‌ تکلیف حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصدی؛ و سوم، آغاز مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا. نکته قابل توجه آن است که شرط سوم در مذاکرات پیشین کمتر مطرح می‌شد، اما اکنون اروپایی‌ها به دلیل تلاش برای نزدیکی بیشتر به ایالات متحده در پرونده هسته‌ای آن را پررنگ کرده‌اند.
پس از آغاز جنگ اوکراین، رویکرد اروپا نسبت به ایران تغییر محسوسی داشته و در مواردی حتی سختگیرانه‌تر از آمریکا عمل کرده است. این تغییر هم در سطح اقدامات عملی مانند اعمال تحریم‌ها و محدودیت‌های پروازی و هم در سطح مواضع و لفاظی‌های سیاسی مشهود است. اروپایی‌ها در واقع پس از این تحولات دیوار جدیدی در برابر ایران بنا کرده‌ و در برخی موارد حتی از آمریکا پیشی گرفته‌اند. به نظر می‌رسد طرح شرط سوم در مذاکرات هسته‌ای نیز در راستای همسویی بیشتر اروپا با سیاست فشار آمریکا و ایجاد جبهه مشترک برای افزایش فشار بر ایران باشد. در این میان، لحن صریح و تهاجمی عباس عراقچی در برابر اروپا را می‌توان بخشی از راهبرد تقویت موضع ایران در مذاکرات دانست؛ موضعی که نشان‌دهنده آمادگی تهران برای مواجهه با فشارهای فزاینده و تلاش برای حفظ منافع ملی است.

بر اساس برآورد مقامات کشور حتی در صورت تحقق این شرایط، مکانیسم ماشه همچنان فعال خواهد شد. چرا؟
اثربخشی اقدامات اخیر کاملاً وابسته است به اینکه طرف اروپایی چه دستورکار و رویکردی را در مذاکرات دنبال کند. این دستورکار دیگر صرفاً به برجام و موضوع هسته‌ای محدود نمی‌شود و گره اصلی نیز همینجاست. اروپایی‌ها اکنون مسائل موشکی و منطقه‌ای ایران را هم وارد دستورکار خود کرده‌اند.
پس از جنگ اوکراین، تغییر رویکرد اروپا نسبت به ایران به‌وضوح آشکار شد و در محافل سیاسی و مطالعاتی بارها ادعا شده است که توانمندی‌های موشکی و پهپادی ایران برای اروپا تهدیدی جدی به شمار می‌آید. بر همین اساس، آمریکا و اروپا در مذاکرات جدید صرفاً به مهار بخشی از رفتار ایران تحت عنوان مسأله هسته‌ای اکتفا نمی‌کنند، بلکه در پی آن هستند که تمام ابعاد رفتاری و ظرفیت‌های ایران را در دستورکار سیاسی خود قرار دهند.
از این رو حتی اگر ایران درباره ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده شفاف‌سازی کند، اجازه بازرسی‌های آژانس را بدهد و درباره آسیب‌های احتمالی تأسیسات توضیح ارائه دهد، این اقدامات به‌تنهایی کافی نخواهد بود. دلیل آن است که اروپایی‌ها بر این باورند که در شرایط کنونی می‌توانند امتیازات بیشتری نسبت به دوره برجام از تهران بگیرند.

تحت توافقی که «توافق جامع» می‌نامند؟
بله؛ چنین نگرشی به‌راحتی از حوزه هسته‌ای فراتر می‌رود و به مسائل موشکی و منطقه‌ای نیز کشیده می‌شود؛ وضعیتی که می‌تواند ایران را در موقعیتی قرار دهد که فشارها و مطالبات اروپایی‌ها دیگر محدود به برجام و پرونده هسته‌ای نباشد، بلکه ابعادی گسترده‌تر و پیچیده‌تر پیدا کند.

بنابراین، هم ایران نسبت به فعال شدن مکانیسم «اسنپ‌بک» اطمینان دارد و هم اروپایی‌ها با هماهنگی آمریکا اراده لازم برای عملیاتی کردن آن را نشان داده‌اند. هدف آنها این است، چنین ادراکی ایجاد شود که می‌توان ظرف یک ماه با اعمال فشار شدید امتیازات موردنظر را از ایران گرفت و در صورت لزوم این فشار را تا شش ماه نیز تمدید کرد.

با این حال، «چماق هسته‌ای» صرفاً یک ابزار کوتاه‌مدت نیست. نگاه کلی و بلندمدت غرب بر این اساس شکل گرفته که پرونده هسته‌ای ایران همچنان باید به ‌عنوان ابزاری برای فشار و مهار تهران باقی بماند. فعال‌سازی مکانیسم اسنپ‌بک دقیقاً بخشی از همین رویکرد است؛ به بیان دیگر، برنامه هسته‌ای ایران نه به یک پرونده عادی یا «آبی» تبدیل خواهد شد و نه صرفاً به ‌عنوان موضوعی موقت در نظر گرفته می‌شود، بلکه به‌عنوان ابزاری راهبردی و «چماقی» همواره بالای سر ایران حفظ خواهد شد. با وجود تمام این مباحث، اروپایی‌ها همچنان احتمال توافق بر سر تمدید مکانیسم «اسنپ‌بک» را بررسی می‌کنند و این تمدید می‌تواند فضای مثبت جدیدی برای مذاکرات بعدی ایجاد کند. با این حال، نباید بیش از حد خوشبین بود و باید واقع‌بینانه به نتایج احتمالی نگاه کرد.

با توجه به ایجاد بن‌بست کنونی، برخی چهره‌های سیاسی معتقدند هنوز فرصت مذاکره وجود دارد. سؤال این است که آیا واقعاً بحث صرفاً فرصت مذاکره است یا این وضعیت فرصتی برای ایران ایجاد می‌کند تا با ابتکاری مبتنی بر تغییر دستورکار خود وارد مذاکره شود؟ به عبارت دیگر آیا باید انتظار داشت این بن‌بست ادامه یابد، زیرا ایران نمی‌خواهد به گفت‌وگوی طرف مقابل تن دهد، یا اینکه ضرورت بازتعریف دستورکار مذاکراتی درک و بررسی شده و روی آن فکر شده است؟
تحولات اخیر، بویژه جنگ ۱۲ روزه، متغیری تعیین‌کننده است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. در سوی دیگر ماجرا، غرب، آمریکا و اسرائیل – همان مجموعه‌ای که در برابر ایران قرار دارند – پرونده ایران را صرفاً به موضوع هسته‌ای محدود نمی‌دانند و بر این باورند که همه مسائل مرتبط با ایران باید وارد دستورکار مذاکرات شود. در این چهارچوب، ایران قادر است در حوزه هسته‌ای بیشترین میزان انعطاف را نشان دهد و حتی فراتر از توافقات برجامی همکاری کند.
با این حال، همان‌طور که ترامپ پس از جنگ تأکید کرد، این امکان وجود دارد که آنها اساساً نیازی به مذاکره با ایران احساس نکنند و تصورشان این باشد که راهبرد فشار و اجبار می‌تواند اهدافشان را محقق سازد. از همین رو، هر مذاکره جدیدی نیز باید در چهارچوب همین نگاه جامع شکل گیرد.

مسأله اصلی این است که آیا ایران در شرایط کنونی، با وجود سایه تهدید نظامی بر فراز کشور، آمادگی ورود به مذاکرات جامع را دارد؟
با توجه به موقعیت فعلی و ادراکی که طرف مقابل از ایران دارد، به نظر می‌رسد مذاکرات جامع چندان نتواند منافع ایران را تأمین کند. در مقابل، تمرکز بر مذاکرات محدود اما حداکثری در حوزه هسته‌ای می‌تواند مطلوب‌تر باشد. با این همه، طرف مقابل در وضعیت کنونی تمایلی ندارد مذاکرات را صرفاً به موضوع هسته‌ای محدود کند و همچنان بر گسترش دامنه آن اصرار می‌ورزد.

نظر شما درباره دیپلماسی اجبار که به نظر می‌رسد بر اساس تصور نابرابری قدرت شکل گرفته است، چیست؟
ما در یک دوره چند دهه‌ای نتوانستیم به‌ خوبی مسأله نابرابری قدرت را درک کنیم و امروز تبعات این غفلت دامنگیر ما شده است. محاسبات کنونی ایران نیز تحت تأثیر همان تجربه‌ها و ضربه‌های گذشته قرار دارد. پرسش اصلی اکنون این است که در شرایطی که نابرابری قدرت به‌روشنی ادراک شده و تجربه تلخ گذشته پشت سر گذاشته شده است، راه برون‌رفت از این وضعیت چیست؟ آیا می‌توان از مسیر مذاکرات سیاسی خارج شد، آن هم به شرطی که ایران حاضر باشد امتیازات حداکثری بدهد؟ اما حتی در این صورت هم تضمینی وجود ندارد که این امتیازات حداکثری بتواند دست‌کم به امتیازات حداقلی منجر شود.

شواهد نشان می‌دهد طرف مقابل در چنین شرایطی تمایلی به ارائه امتیازات جدی به ایران ندارد، بویژه در حوزه رفع تحریم‌ها. نمونه روشن این مسأله به دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ بازمی‌گردد؛ جایی که ایران پس از پنج دور مذاکره حاضر شد امتیازات بیشتری ارائه دهد اما پاسخ آمریکا این بود که باید همه چیز از سوی ایران واگذار شود تا توافقی شکل بگیرد، در مقابل تنها تضمین ترامپ این بود که ایران بمباران نخواهد شد. در همان پنج دور مذاکره، با این حال برخی پیام‌ها از سوی طرف آمریکایی به عراقچی ارسال شد که نشان می‌داد واشنگتن آماده پذیرش برخی موضوعات فنی مانند غنی‌سازی ۷/۳ درصدی و رآکتور تهران است و حتی تشکیل کنسرسیومی خارج از خاک ایران را پیشنهاد کرده بود.

طبق برنامه قرار بود یک توافق اصولی و کلی در ششمین دور مذاکره نهایی شود که شامل رفع تحریم‌ها و مسائل فنی ایران بود و تهران نیز آمادگی داشت امتیازات بیشتری بدهد، اما حمله‌ای که روز جمعه 23 خرداد رخ داد تمام برنامه‌ها را برهم زد. از این رو تجربه مذاکرات در دوره ترامپ نشان داد که حتی زمانی که ایران آماده بود امتیازاتی فراتر از برجام ارائه دهد، طرف مقابل می‌خواست امتیازات بیشتری از تهران بگیرد.

در شرایط کنونی برای فهم نیات واقعی طرف مقابل، مذاکره تا چه اندازه کارگشاست؟
گفت‌وگو به‌طور مستقیم با شخص ترامپ و حلقه نزدیک به او می‌تواند تصویر روشن‌تری از وضعیت ارائه دهد و امکان محاسبه دقیق‌تری درباره نیات واقعی طرف مقابل فراهم کند. البته احتمال دارد این مذاکرات مستقیم نیز به نتیجه نرسد و آمریکا همچنان بر مواضع حداکثری خود پافشاری کند اما واقعیت این است که در عرصه مذاکره انتخاب میان مسیر مستقیم یا غیرمستقیم تصمیمی حیاتی است. به باور من مذاکره غیرمستقیم با ترامپ هیچ دستاوردی نخواهد داشت و قادر به ایجاد پیشرفت نیست. بنابراین اگر قرار است مذاکره‌ای صورت گیرد، باید حتماً به‌طور مستقیم انجام شود.

بحثی درباره انتقال پرونده هسته‌ای از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی مطرح شده است؛ دلیل طرح این موضوع چیست و چه پیامدها و اهدافی پشت این تغییر احتمالی در مدیریت پرونده هسته‌ای قرار دارد؟
خود آقای لاریجانی می‌خواهند که پرونده به شورای عالی امنیت ملی منتقل شود تا مسائل حل و فصل شود. بسیاری از تصمیمات مهم تاکنون اتخاذ شده است، اما نحوه اجرایی شدن این تصمیمات به توانایی آقای لاریجانی در اجماع‌سازی و تعامل با طرف‌های مختلف بستگی دارد. در این میان، طرف مقابل نیز نقش دارد و باید دید تا چه حد حاضر است امتیاز دهد و دلایل آن چیست.

در همین راستا بحث عادی‌سازی رابطه میان ایران و آمریکا یکی از موضوعاتی است که برای ترامپ اهمیت زیادی دارد و می‌تواند یک برد سیاسی بزرگ در سیاست داخلی او باشد. این موضوع می‌تواند به عنوان یکی از پیشنهادهای مهم ایران مطرح شود تا فضای مذاکرات را تغییر دهد. با این حال، تحقق این پیشنهاد نیازمند آمادگی داخلی است. اگر آماده‌سازی داخلی شکل نگیرد و چندصدایی گسترده در فضای اجتماعی و غیررسمی سیستم حکمرانی ادامه داشته باشد، این بی‌تصمیمی و اختلاف دیدگاه‌ها می‌تواند اجرای چنین پیشنهادهایی را با چالش مواجه کند.

در چنین فضایی نهادها و جریان‌های تأثیرگذار در نظام تصمیم‌گیری کشور پس از جنگ ۱۲ روزه به چه برآوردی درباره ضرورت‌های مذاکراتی و میدانی رسیده‌اند؟
شرایط به گونه‌ای است که هر لحظه می‌تواند بحران تازه‌ای شکل بگیرد، بویژه آنکه طرف مقابل تلاش می‌کند در داخل ایران شکاف‌های میان مردم و حاکمیت را ایجاد کند. واقعیت این است که چانه‌زنی در داخل کشور مقدمه‌ای برای چانه‌زنی در عرصه بین‌المللی است.

شرط موفقیت در این مسیر آن است که تصمیم‌سازان مشاوره‌هایی درست، واقع‌بینانه و متناسب با شرایط واقعی کشور به نظام تصمیم‌گیری ارائه دهند. به نظر می‌رسد آقای لاریجانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی بتواند این خلأ را پر کرده و نقشی مؤثر ایفا کند.



Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *