قیام خاموش؛ گاهی که باید سلاح قلم را کنار گذاشت


به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، یوسف پورجم در یادداشتی با عنوان «قیام خاموش؛ گاهی که باید سلاح قلم را کنار گذاشت» نوشت: بی‌شک یکی از ابهام‌آمیزترین فصل‌های زندگی علمی و مبارزاتی میرزا محمدحسین نایینی رحمة الله علیه، تصمیم به جمع‌آوری کتاب شاخص او «تنبیه الامة و تنزیه الملة» است، این اقدام، همواره دستمایه‌ی تحریف‌گران تاریخ قرار گرفته است تا نایینی را به‌مثابه عالمی معرفی کنند که از نظریه‌ی خود مبنی بر لزوم نظارت فقها بر حکومت عدول کرده و در عمل، به مخالفت با «حکومت دینی» رسیده است! اما واکاوی دقیق بستر تاریخی آن دوران و مراجعه به اسناد معتبر، روایتی کاملاً متفاوت و درس‌آموز را پیشِ‌روی ما می‌گذارد.

برای فهم این رویداد، باید در فضای ملتهب ایران پس از مشروطه دوم قرار گرفت. جنبش مشروطه، که با آرمان‌های عدالتخواهانه و ضداستبدادی آغاز شده بود، به‌تدریج صحنه‌ی تاخت‌وتاز قدرت‌های خارجی به‌ویژه انگلیس شد. انگلیسی‌ها که منافع خود را در ایران در خطر می‌دیدند، با نفوذ در ساختار حکومت و حمایت از گروه‌های خاص، کوشیدند مشروطه‌ای «سکولار» و در خدمت اهداف استعماری خود شکل دهند، اینجا بود که خط تمایز میان «مشروطه‌ی مشروعه» و «مشروطه‌ی انگلیسی» به‌وضوح پدیدار شد.

نایینی، در چنین شرایطی، «تنبیه الامة» را نه به‌عنوان تئوری‌پردازی در خلأ، که چونان سلاحی برای مقابله با استبداد قجری و هجوم استعمار نگاشت. هسته‌ی مرکزی اندیشه‌ی او در این کتاب، تمایز قاطع میان دو نوع حکومت بود؛ «حکومت ولایتیه» که مبتنی بر نظارت فقهای عادل و اجرای احکام اسلام است، و «مالکیت استبدادیه» که سلطنت مطلقه و خودکامه است. او به‌روشنی استدلال کرد که مشروطه‌ی واقعی، در صورتی مشروعیت دارد که ذیل نظارت شرعی علما قرار گیرد تا از انحراف به‌سمت سکولاریسم و استعمارگری جلوگیری کند.

اما با تثبیت تدریجی مشروطه‌ی انگلیسی و به حاشیه رانده شدن علمای متعهدی مانند شیخ فضل‌الله نوری (که همان دوران به شهادت رسید) نایینی دریافت که این نهالِ کاشته‌شده، دیگر آن مشروطه‌ی مورد نظر او نیست. کتاب «تنبیه الامة» که زمانی سلاحی علیه استبداد داخلی و بیگانه بود، اینک در حالی در محافل سیاسی دست به دست می‌شد که زمینه‌ی اجرای محتوای اصیل آن یعنی نظارت فقها از بین رفته بود، در چنین وضعیتی، ادامه‌ی انتشار کتاب می‌توانست بهانه‌ای به دست جریان انحرافی و استعمار دهد تا با سوءاستفاده از نام نایینی، مشروطه‌ی سکولار و ضددینی خود را مشروع جلوه دهند.

بنابراین، تصمیم نایینی برای جمع‌آوری کتاب، یک «تغییر موضع اصولی» نبود، بلکه یک «تاکتیک سیاسی هوشمندانه» بود. او نمی‌خواست سلاح فکری‌اش به دست دشمن بیفتد و علیه خود دین و حوزه‌های علمیه به‌کار رود. این اقدام، بیش از هر چیز، نشان از درک عمیق او از «شرایط زمانی و مکانی» و اولویت‌بندی «مصلحت نظام اسلامی» داشت. همان گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود به‌درستی اشاره کردند، نایینی کتابش را جمع کرد «برای اینکه مشروطه داشت به انحراف می‌رفت؛ مشروطه‌ی انگلیسی داشت جای مشروطه‌ی اسلامی را می‌گرفت.»

این روایت تاریخی، پاسخی قاطع به تحریف‌گران امروزی است، کسانی که با تمرکز بر بخش‌هایی از کتاب که نقد استبداد است، می‌کوشند نایینی را به ضدیت با «حکومت دینی» متهم کنند، حال آنکه او دقیقاً برای استقرار «حکومت دینی اصیل» و نه استبداد منسوب به دین مبارزه می‌کرد. جمع‌آوری کتاب، نه نقض نظریه، که حرکتی برای حفظ آن از دستبرد جریان انحرافی بود.

درس این واقعه برای امروز ما بسیار گران‌قدر است، نایینی به ما می‌آموزد که در نبرد تمدنی با استکبار، تنها داشتن اندیشه‌ی صحیح کافی نیست؛ بلکه «مدیریت جبهه‌ی فکری» و «هوشیاری در برابر مصادره» نیز بسیار ضروری است. امروز نیز دشمنان انقلاب اسلامی، برای قطع پیوند نسل جوان با مبانی فکری نظام، به تحریف چهره‌ی علمایی مانند نایینی روی آورده‌اند، ازاین‌رو وظیفه‌ی همه ما، تبیین همین ظرافت‌های تاریخی است تا روشن شود که میراث نایینی، نه‌تنها نافی ولایت فقیه نیست، بلکه پشتوانه‌ای مستحکم برای تداوم جمهوری اسلامی به‌شمار می‌رود.

انتهای پیام/+



Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *