نه نظارت، نه مجازات؛ مجری‌های هزارچهره آزاد آزاد!


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اینکه یوتیوب در ایران فیلتر است، اما حالا به پاتوق تازه‌ای برای مجریان، هنرمندان و چهره‌های چندوجهی تبدیل شده؛ فضایی که در آن کسانی که صبح‌ها در تلویزیون، رادیو یا سینما ظاهر رسمی و محترمانه‌ای دارند، شب‌ها با هویتی کاملاً متفاوت و گاه جنجالی در مقابل دوربین می‌نشینند. این دوگانگی هم مخاطب را سردرگم می‌کند و هم شکافی فرهنگی می‌سازد؛ جایی که یک چهره شناخته‌شده در رسانه رسمی با ادبیات حساب‌شده و رفتار حرفه‌ای دیده می‌شود، اما همان فرد در یوتیوب با شوخی‌های رکیک، زبان تند یا رفتارهای تحریک‌آمیز ظاهر می‌شود.

یکی از نمونه‌های تلخ این وضعیت، ماجرای حضور مسعود فراستی، منتقد باسابقه سینما، در یکی از همین برنامه‌هاست. فراستی که معمولاً به جدیت و حرفه‌ای‌گری در نقد معروف است، این‌بار در فضایی قرار گرفت که سرشار از رفتارهای زشت، تحقیرآمیز و شوخی‌های دون شأن هنر بود؛ اتفاقی که نه‌تنها به شخصیت او آسیب زد، بلکه اعتماد مخاطب به کیفیت و اخلاق برنامه‌های یوتیوبی را نیز خدشه‌دار کرد.

جالب اینکه خود فراستی در بخشی کوتاه از همان برنامه درباره اهمیت احترام و جایگاه کمدی صحبت می‌کند، اما رفتار بی‌ادبانه و توهین‌آمیز مجری و سه مهمان شناخته‌شده، کل برنامه را به تجربه‌ای تلخ و آزاردهنده بدل کرد. 

این رخداد نشان می‌دهد که فضای برنامه‌سازی و مجری‌گری در یوتیوب – که به‌دلیل فیلترینگ عملاً از هر نوع نظارت رسمی دور مانده – نیاز فوری به بازنگری و شکل‌گیری حداقل‌هایی از چارچوب و ضابطه دارد. ترکیب هویت رسمی چهره‌ها با رفتارهای جنجالی، نبود سازوکار مشخص و انگیزه اصلی برای جذب بازدید و درآمد، موجب شده بسیاری از این برنامه‌ها بدون رعایت اصول اخلاقی، حرفه‌ای و حداقل مسئولیت رسانه‌ای تولید شوند.

ادامه این روند نه‌تنها مهمانان را در معرض آسیب قرار می‌دهد، بلکه فرهنگ رسانه‌ای کشور، ارزش‌های اخلاقی جامعه و الگوهای رفتاری نوجوانان و جوانان را نیز تحت تأثیر منفی و بلندمدت می‌گذارد.

در چنین شرایطی لازم است نهادهای مسئول با رفتارهای توهین‌آمیز، غیرمسئولانه یا آسیب‌زا برخورد جدی کنند و با تدوین ضوابط شفاف، مانع از استمرار بی‌ضابطگی و سوءاستفاده از عنوان «برنامه‌سازی رسانه‌ای» در پلتفرم‌های فیلترشده شوند.

در حقیقت، یوتیوب به جایی رسیده که آزادی بی‌حد و مرز، اگرچه می‌تواند خلاقیت را تحریک کند، اما در عمل راه را برای تولید محتواهای جنجالی و رفتارهای تحقیرآمیز باز کرده است. ماجرای مسعود فراستی به‌روشنی یادآوری می‌کند که بدون نظارت حرفه‌ای و قوانین مشخص، این فضا می‌تواند نه‌فقط برای مهمانان برنامه‌ها، بلکه برای مخاطبان و فرهنگ رسانه‌ای کشور تهدیدآفرین باشد.

مصادیق برجسته فعالیت‌های جنجالی در یوتیوب

جنجال‌آفرینی در یوتیوب محدود به چند برنامه خاص نیست؛ این پلتفرم به میدانی تبدیل شده که در آن هر نوع محتوای پرصدا، از شوخی‌های رکیک گرفته تا سرگرمی‌های سطحی و تبلیغات پرهزینه، جای خود را پیدا کرده است. بسیاری از این برنامه‌ها با عبور از مرزهای اخلاقی و حرفه‌ای، تنها یک هدف را دنبال می‌کنند: بازدید بیشتر و درآمد بالاتر.

«رُک» با مجید واشقانی

این برنامه نمونه‌ای روشن از گفت‌وگوهای بی‌پروای یوتیوبی است؛ جایی که مجری و مهمانان با ادبیات تند، شوخی‌های تحریک‌آمیز و رفتارهای خارج از عرف، عملاً خطوط اخلاقی را پشت سر می‌گذارند. نکته مهم اینجاست که «رُک» فقط سرگرمی نیست به منبع درآمد میلیاردی تبدیل شده و همین سود کلان، بنزینِ موتور جنجال‌هایش است.

«نصف‌شب» با علی صبوری

ترکیبی از طنز، نقد اجتماعی و محتواهای تحریک‌آمیز؛ اما با زبانی چنان بی‌پروا که تماشای آن برای خانواده‌ها و مخاطبان کم‌سن‌وسال به‌سختی قابل توصیه است. این برنامه با عادی‌سازی ادبیات توهین‌آمیز، به تقویت فرهنگی کمک می‌کند که در آن «بی‌ادبی» تبدیل به نوعی شوخیِ بی‌ضرر جلوه داده می‌شود.

«پامپ» با امیرحسین قیاسی

این برنامه تلفیقی از سرگرمی و تبلیغات گسترده آنلاین است؛ یک مدل کسب‌وکار مدرن که درآمدهای کلان دلاری به همراه دارد. «پامپ» نشان می‌دهد که یوتیوب فارسی دیگر فقط یک زمین بازی سرگرمی نیست، بلکه یک بازار بزرگ و پرسود است که برای بقا، به تولید محتوای پرهیاهو تکیه می‌کند.

برنامه‌های رپرها و کانال‌های فوتبالی فن‌پیج‌محور

اخیراً حضور رپرها و چهره‌های غیررسمی در فضای یوتیوب روندی رو به گسترش داشته است؛ روندی که با برنامه «با ضیاء» علی ضیاء سرعت بیشتری گرفت. او با دعوت مکرر از رپرها و ایجاد فضایی کاملاً رها، عملاً حضور این گروه را در رسانه عادی‌سازی کرد و مسیر را آن‌قدر هموار ساخت که حتی برخی مهمانان خارج از کشور نیز با خیالی آسوده در برنامه‌اش حاضر شدند. نتیجه این فضای بی‌خط قرمز، بیان حرف‌ها و مواضعی بود که نه تنها کمکی به فرهنگ‌سازی نکرد، بلکه زمینه‌ساز پیامدهای منفی و حاشیه‌های تازه شد.

در همین فضا، بسیاری از برنامه‌های رپرها و کانال‌های فوتبالی فن‌پیج‌محور نیز بدون هیچ محدودیتی فعالیت می‌کنند؛ با زبانی آزاد، گاه رکیک و اغلب جنجالی. مخاطبان اصلی این محتواها نوجوانان و جوانان هستند، و این امر به شکل‌گیری فرهنگی دوگانه یکی رسمی و محدود، و دیگری بی‌قید، پرهیاهو و فاقد استاندارد دامن می‌زند.

دعوت از چهره‌های حاشیه‌ساز

یکی از نمونه‌های روشن این روند، ماجرای برخورد توهین‌آمیز با مسعود فراستی در یک برنامه یوتیوبی است؛ دعوت‌هایی که بیشتر برای «شعله‌ور کردن فضا» و بالا بردن بازدید انجام می‌شود، نه از سر احترام به مهمان و گفت‌وگوی حرفه‌ای. این نوع رفتار نشان می‌دهد که در نگاه بسیاری از تولیدکنندگان، جنجال‌آفرینی و رقم بازدید مهم‌تر از اصول اخلاقی، حرمت مهمان و شأن رسانه است—و در این رقابت برای دیده شدن، اخلاق حرفه‌ای نخستین قربانی است.

زردگرایی بیشتر؛ دلار بیشتر!

برنامه‌های جنجالی یوتیوب دیگر صرفاً سرگرمی نیستند؛ آن‌ها به ماشین‌های پول‌سازی تبدیل شده‌اند. سازندگان این برنامه‌ها با سرمایه‌گذاری‌های میلیاردی، محتوایی تولید می‌کنند که هم بازدید میلیونی می‌گیرد و هم درآمد دلاری برایشان به همراه دارد بی‌آنکه کیفیت محتوا یا اصول اخلاقی، معیار اصلی موفقیت باشد.

برای نمونه، گفته می‌شود برنامه «رُک» با حضور هانی کرده و مجید واشقانی تنها در یک ماه حدود 800 میلیون تومان درآمد داشته است. برنامه‌هایی مثل «نصف‌شب» علی صبوری و بسیاری از تولیدات ورزشی یا فن‌پیج‌محور فوتبالی نیز درآمدهای میلیاردی دارند؛ درآمدهایی که بیشتر نتیجه جنجال‌آفرینی‌اند تا تولید محتوای حرفه‌ای.

مدل اقتصادی یوتیوب بر پایه بازدید، تبلیغات و حمایت مالی مخاطبان استوار است. در چنین سیستمی، هرچه محتوا جنجالی‌تر، تندتر و تحریک‌آمیزتر باشد، احتمال دیده شدنش بیشتر است و در نتیجه درآمد بالاتری ایجاد می‌کند. همین ساختار باعث شده تولید محتوای سالم، تحلیلی و حرفه‌ای به حاشیه رانده شود و فرهنگ تولید محتوا به سمت زردگرایی، اغراق، شوک‌آفرینی و رفتارهای خارج از عرف حرکت کند.

در این شرایط، بسیاری از سازندگان محتوا ارزش‌های اخلاقی، احترام به مهمان و شأن رسانه را قربانی سود مالی می‌کنند. دعوت از چهره‌های جنجالی، شوخی‌های آزاردهنده، ادبیات توهین‌آمیز و تولید محتوای تحریک‌آمیز همگی به ابزاری برای افزایش بازدید تبدیل شده‌اند نه نشانه خلاقیت یا کیفیت.

نتیجه آن است که اقتصاد یوتیوب نه‌تنها مفهوم موفقیت را تغییر داده، بلکه بر ساختار فرهنگی و رسانه‌ای کشور نیز اثر گذاشته است؛ جایی که میلیون‌ها تومان درآمد در یک ماه، برای بسیاری از برنامه‌سازان مهم‌تر از ارتقای محتوا، آموزش رسانه‌ای یا احترام به مخاطب است.

دوگانگی فرهنگی و جولانگاه بی‌قانونی در یوتیوب

نبود چارچوب مشخص و رهاشدگی کامل یوتیوب فارسی، این فضا را به میدانی بی‌قانون و بدون استاندارد تبدیل کرده است؛ جایی که مجری‌ها و چهره‌های شناخته‌شده در رسانه‌های رسمی با یک هویت ظاهر می‌شوند، اما شب‌ها در یوتیوب با چهره‌ای کاملاً متفاوت گاه تحقیرآمیز، رکیک و عجیباً جنجالی خود را نشان می‌دهند. این تناقض رفتاری نه‌تنها مخاطب را سردرگم می‌کند، بلکه اعتبار فرهنگی و حرفه‌ای همین افراد را نیز زیر سؤال می‌برد.

نمونه روشن این وضعیت، تجربه تلخ مسعود فراستی است. منتقدی که معمولاً با جدیت و حرفه‌ای‌گری شناخته می‌شود، در یکی از برنامه‌های یوتیوبی با برخوردی توهین‌آمیز و تحقیرکننده مواجه شد؛ رخدادی که تنها مخاطبان را شوکه نکرد، بلکه نشان داد بسیاری از برنامه‌سازان حاضرند احترام به مهمان و اخلاق رسانه‌ای را قربانی چندصد هزار بازدید بیشتر کنند.

این دوگانگی رفتاری پیامدهای فرهنگی جدی به همراه دارد:

الگوهای رفتاری نامناسب: نوجوانان و جوانانی که این برنامه‌ها را دنبال می‌کنند، به‌تدریج با رفتارهای بی‌ادبانه و غیراخلاقی خو می‌گیرند و ممکن است همان الگوها را در زندگی روزمره بازتولید کنند.

تضعیف ارزش‌های رسانه‌ای: وقتی تفاوت میان محتوای رسمی و محتوای جنجالی از بین برود، اعتماد عمومی به رسانه‌های حرفه‌ای و مسئولانه نیز کاهش پیدا می‌کند.

عادی‌سازی ادبیات توهین‌آمیز: وقتی چهره‌های مشهور از زبان تند و رفتارهای تحریک‌آمیز استفاده می‌کنند، این ادبیات کم‌کم به بخشی از فرهنگ عمومی تبدیل می‌شود.

تأثیر منفی بر تولید محتوا: تولیدکنندگان تازه‌کار نیز برای دیده‌شدن، همین مسیر جنجالی را تکرار می‌کنند و چرخه تولید محتوای سطحی، زرد و بی‌احترام ادامه پیدا می‌کند.

به بیان ساده، یوتیوب با وجود فیلتر بودن به عرصه‌ای رهاشده برای شوک‌آفرینی، جنجال و بی‌احترامی فرهنگی تبدیل شده است؛ جایی که ارزش‌های اخلاقی و اصول حرفه‌ای رسانه‌ای زیر سایه سنگین بازدید میلیونی و درآمدهای کلان رنگ می‌بازد.

تأثیر اجتماعی یوتیوب بر خانواده و نوجوانان

تأثیر محتواهای جنجالی، بی‌ضابطه و بعضاً خشونت‌آمیز یوتیوب بر خانواده‌ها و نوجوانان، موضوعی نیست که بتوان از آن چشم پوشید. وقتی کودکان و نوجوانان به‌راحتی به این برنامه‌ها دسترسی دارند، ادبیات توهین‌آمیز و الگوهای رفتاری نادرست که از سوی چهره‌های مشهور ارائه می‌شود، به‌مرور در ذهنشان عادی و حتی قابل تقلید جلوه می‌کند. خطر اینجا دوچندان می‌شود که همین چهره‌ها در رسانه‌های رسمی نیز محترم و مورد توجه‌اند؛ بنابراین نوجوان، رفتار آن‌ها را نه یک خطای فردی، بلکه یک «استاندارد قابل قبول» می‌بیند.

خانواده‌ها در این میان با شکاف تربیتی و فرهنگی جدی مواجه می‌شوند. بسیاری از والدین امکان کنترل کامل این فضا را ندارند و با مشاهده تغییرات رفتاری فرزندانشان، نگرانی‌های عمیقی پیدا می‌کنند؛ نگرانی‌هایی از جنس:

تقلید از رفتارهای توهین‌آمیز و خشونت‌کلامی: نوجوان ممکن است همان ادبیات رکیک یا رفتارهای تنش‌زا را در مدرسه، فضای مجازی یا جمع دوستان تکرار کند.

اختلال در تربیت و انتقال ارزش‌ها: پیام‌های اخلاقی و تربیتی خانواده‌ها در برابر حجم بالای محتوای جنجالی کم‌قدرت می‌شود و اثرگذاری خود را از دست می‌دهد.

افزایش تنش میان والدین و فرزندان: اختلاف‌نظر بر سر «چه چیز قابل تماشا است» می‌تواند به بحث، دلخوری و فاصله عاطفی منجر شود.

تأثیرات این نوع محتوا تنها به خانواده‌ها محدود نمی‌شود؛ جامعه نیز از پیامدهای آن بی‌نصیب نمی‌ماند. عادی‌سازی خشونت کلامی، توهین، تحقیر و رفتارهای تحریک‌آمیز در برنامه‌های محبوب یوتیوب، حساسیت اجتماعی را کاهش می‌دهد و مرزهای اخلاقی را به مرور جابه‌جا می‌کند.

به بیان ساده، یوتیوب امروز فقط یک پلتفرم سرگرمی یا محل درآمد دلاری نیست؛ بلکه به بستری تبدیل شده که می‌تواند نسل جدید را با الگوهای رفتاری نادرست شکل دهد ـ نسلی که تحت تأثیر مستقیم چهره‌هایی قرار دارد که هم در رسانه رسمی و هم در یوتیوب دنبال می‌شوند، اما دو نسخه کاملاً متفاوت از خود ارائه می‌دهند.

خلأ حقوقی و پیامدهای قانونی یوتیوب

فیلتر بودن یوتیوب در ایران، عملاً این پلتفرم را به فضایی رهاشده و بدون نظارت تبدیل کرده است؛ فضایی که بستر سوءاستفاده‌های مالی، رفتاری و اخلاقی را فراهم می‌کند. از یک سو، برنامه‌ها بدون هیچ چارچوب مشخص یا قوانین بازدارنده تولید می‌شوند و انتشار رفتارهای توهین‌آمیز، تحقیرآمیز و حتی محتوای مبتذل و تحریک‌آمیز تقریباً بدون محدودیت ادامه دارد. از سوی دیگر، درآمدهای کلان، دلاری و غیرشفاف این برنامه‌ها، امکان پیگیری قانونی و اعمال مسئولیت را بسیار دشوار کرده است.

نبود سازوکار حقوقی روشن باعث می‌شود تخلفاتی که در برابر چشم میلیون‌ها نفر رخ می‌دهد، هیچ پاسخ حقوقی سریع و مشخصی نداشته باشد. نمونه بارز آن، رفتار تحقیرآمیز با مسعود فراستی در یکی از برنامه‌های یوتیوبی است؛ رخدادی که در یک پلتفرم رسمی قطعاً با واکنش و پیگیری مواجه می‌شد، اما در یوتیوب فارسی تقریباً بی‌پاسخ ماند.

پیامدهای این خلأ تنها به یک برنامه یا یک چهره محدود نمی‌شود:

گسترش بی‌قانونی در تولید محتوا: وقتی مجازاتی وجود ندارد، سازندگان محتوا با خیال راحت به جنجال‌آفرینی، توهین و تولید محتوای مبتذل ادامه می‌دهند.

افزایش خطر سوءاستفاده مالی: درآمدهای دلاری، تبلیغات زیرمیزی و حمایت‌های مالی غیرشفاف، فضای مناسبی برای دور زدن قوانین مالیاتی و سوءاستفاده اقتصادی فراهم می‌کند.

ضعف در حفظ حقوق مهمانان و مخاطبان: نه مهمانان برنامه و نه مخاطبان، سازوکاری برای شکایت یا احقاق حق ندارند و در برابر توهین، تحقیر یا انتشار محتوای آسیب‌زا بی‌دفاع می‌مانند.

تشویق به تکرار تخلفات: وقتی هیچ‌کس پاسخگو نیست، تخلف به یک «رویه عادی» بدل می‌شود و چرخه‌ای از قانون‌گریزی و توهین شکل می‌گیرد که به فرهنگ رسانه‌ای ضربه می‌زند.

در نهایت، نبود نظارت حقوقی و قانونی مشخص، یوتیوب را به محیطی تبدیل کرده است که نه تنها ارزش‌های اخلاقی و حرفه‌ای را تهدید می‌کند، بلکه امنیت مالی، روانی و حقوقی سازندگان، مهمانان و مخاطبان را نیز به خطر می‌اندازد. ایجاد چارچوب حقوقی روشن، تدوین قوانین مشخص و اعمال نظارت حرفه‌ای، گامی ضروری برای پایان دادن به این آشفتگی و بازگرداندن نظم، شفافیت و مسئولیت‌پذیری به این فضاست.

مجریان هزارچهره؛ دوگانگی رفتاری و تهدید ارزش‌های حرفه‌ای

حضور مجری‌ها و هنرمندانی که در رسانه‌های رسمی با چهره‌ای اخلاقی، آرام و فرهنگی ظاهر می‌شوند اما در یوتیوب با رفتارهای تحقیرآمیز، توهین‌آمیز و گاه کاملاً رکیک دیده می‌شوند، به‌خوبی عمق بی‌قانونی و رهاشدگی یوتیوب را نشان می‌دهد. نمونه روشن این دوگانگی، برخورد نامناسب برخی مجریان با مسعود فراستی بود؛ اتفاقی که نه‌تنها شأن مهمان و اعتبار برنامه را زیر سؤال برد، بلکه نگاه‌ها را به خلأهای اخلاقی و ضعف ساختار برنامه‌سازی در این فضا جلب کرد.

این رفتار دوگانه پیامدهای جدی و گسترده‌ای دارد:

تضعیف ارزش‌های حرفه‌ای: وقتی یک چهره شناخته‌شده در تلویزیون به‌ظاهر پایبند اصول اخلاقی است اما در یوتیوب همه آن خطوط را زیر پا می‌گذارد، اعتماد مخاطب به رسانه‌ها، مجریان و حتی مفهوم «حرفه‌ای‌گری» به شدت آسیب می‌بیند.

الگوسازی برای نسل جوان: نوجوانان و جوانانی که این برنامه‌ها را دنبال می‌کنند، ممکن است همین رفتارهای توهین‌آمیز و غیرحرفه‌ای را تقلید کرده و به عنوان الگوی ارتباطی بپذیرند.

کمرنگ شدن اعتبار رسانه‌ای و فرهنگی: این تضاد رفتاری شکافی میان رسانه‌های رسمی و پلتفرم‌های آزاد ایجاد می‌کند و جامعه را در تشخیص مرز میان «رفتار مسئولانه» و «نمایش جنجالی» سردرگم می‌سازد.

تعریف چارچوب‌های اخلاقی روشن، محدود کردن رفتارهای خارج از عرف مجریان و نظارت دقیق بر تولید محتوا می‌تواند مانع تبدیل یوتیوب به میدان جنجال، بی‌احترامی و محتوای مبتذل شود و فضایی سالم‌تر و قابل‌اعتمادتر برای مخاطبان و مهمانان فراهم آورد.

انتهای پیام/



Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *