خاطرات علم: شهناز پهلوی و جهانبانی در حضور من تصمیم به فرار گرفتند!



به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اسدالله علم در خاطرات روز چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۴۸ نوشت: صبح شرفیاب شدم. مطلب زیادی نداشتم. مدتی صحبت والاحضرت شهناز بود. وضع مالی ایشان را عرض می‌کردم. بیچاره دختر چیزی هم ندارد. باز شاهنشاه عصبانی شدند. قرار بود ایشان با [کیخسرو] جهانبانی به آمریکا برود، شاهنشاه فرمودند: «باید در ژنو توقف کنند و هیچ‌جا نروند، در این صورت من اجازه می‌دهم که با هم بروند در غیر این صورت تمام امتیازات شهناز را می‌گیرم.» حسابی هم در بانک سوئیس دارد که قدری پول آن‌جا ذخیره است – خیلی خیلی کم – آن هم باید با امضای شاهنشاه پرداخت شود، بنابراین هیچ!

ناهار، ملکه سابق آلبانی یعنی زن زغّو و پسرش [لکا] Leka آخرین پادشاه آلبانی مهمان شاهنشاه بودند، من هم بودم…

پیش والاحضرت شهناز رفتم و مطلب را به ایشان عرض کردم. بچه خیلی ناراحت شد. جهانبانی هم بود. قدری خُل است. با هم تصمیم فرار در حضور من گرفتند. من عرض کردم: «این هیپی‌گری و امثال آن تا وقتی خوب است که آدم شکم سیری بتواند فراهم بکند، در غیر آن صورت، اگر گرسنگی بیاید، انسان عشق را فراموش می‌کند!» به هر صورت عرایض من به خرج نرفت.

عصری [موسیو پینه] Antoin Pinay، رئیس‌الوزاری اسبق فرانسه دیدنم آمد. حالا ۷۶ سال دارد. پینه همیشه تک‌رو بود و به هیچ‌یک از احزاب سیاسی وابستگی نداشته است. در مبارزه با ترقی قیمت‌ها قدم‌های مهم برداشت. در بحران الجزیره به جای آن‌که به این شاخ و آن شاخ بپرد، به دنبال دوگل رفت و او را روی کار آورد، یعنی از طرفداران آمدن دوگل بود، بدون آن‌که برای خودش موقعیتی کسب کند. فکر می‌کرد دوگل می‌تواند تنها مرد میدان مبارزه باشد.

امشب تالار رودکی نمایش خوبی بود، رقض چوبی زابلی خیلی طرف توجه مهمان‌ها واقع شد.

منبع: یادداشتهای علم، جلد ۱، چاپ چهارم، تهران: کتاب‌سرا، صص ۳۶۴-۳۶۳.

۲۵۹



Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *