میرلوحی: جلیلی رئیس جمهور بود، ترامپ یک ماه هم برای جنگ صبر نمی‌کرد/ با جامعه ای که ۲۰ میلیون فرد دانشگاه‌ رفته دارد نمی شود مثل کره شمالی رفتار کرد



به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پس از انتصاب سقاب اصفهانی، عضو دولت سیزدهم به عنوان معاون پزشکیان، انتقادات زیادی علیه دولت از سوی اصلاح‌طلبان و یاران رئیس جمهور مطرح شد. تا جایی که فیاض زاهد، عضو سابق شورای اطلاع رسانی دولت این اقدام را ضد وفاق دانسته و از سمت خود استعفا داد. 

در همین راستا، محمود میرلوحی، فعال سیاسی اصلاح طلب، در این باره به خبرگزاری خبرآنلاین گفت: آقای پزشکیان شعاری را مطرح کرد که «همه باشند»؛ با پذیرش اینکه برنامه هفتم، سیاست‌های کلی و چشم‌انداز ۲۰ ساله را قبول دارم. ظاهراً فهم ایشان این بود که بالاخره این‌ها که هستند—اعم از مجلس فعلی و شورای نگهبان—کسانی هستند که خودشان مکرر می‌گفتند «ما راه نمی‌دادیم»، و حالا هم حضور دارند. لذا آقای پزشکیان دو گزینه پیش رو داشت.

وی درباره ریزش آرای رئیس جمهور هم بیان کرد: من که با دوستانی که در انتخابات زحمت کشیدند و هنوز در گروه‌هایشان هستم صحبت می‌کنم، می‌بینم که بحث‌ها خیلی جدی است، خیلی گلایه دارند. ما حقیقتش فکر می‌کنیم کار درستی کردیم و همچنان هم خوشحالیم و می‌گوییم اگر آقای پزشکیان نبود و آقای جلیلی روی کار می‌آمد، به نظر ما مسائل فعلی احتمالاً از همین‌جایی هم که هست بسیار سخت‌تر می‌شد

مشروح گفت و گوی محمود میرلوحی، فعال سیاسی اصلاح طلب را در ادامه می خوانید؛

***********

* آقای میرلوحی! آقای پزشکیان با شعار «وفاق ملی» روی کار آمدند، اما با توجه به نوع انتصاباتی که داشتند، برخی تحلیل‌ها حکایت از این دارد که این شعار در حال تبدیل شدن به پاشنه‌آشیل دولت است. تحلیل شما چیست؟

 ایشان یک شعار مدبرانه‌ای داد و بالاخره به عنوان کسی که سال‌ها در مجلس بوده، در دولت بوده و با فضای کار و مسائل مختلف کشور آشناست، می‌شود گفت شناخت قابل توجهی از بحران‌ها و ابعاد مختلف مسائل و چالش‌های کشور در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، داخلی و خارجی داشت. از طرفی هم، در لابه‌لای شعارها و حرف‌های انتخاباتی‌اش مکرر اشاره می‌کرد که وضعیت موجود و مسیری که کشور را به این بحران‌ها رسانده، قابل ادامه نیست و نمی‌شود کشور را این‌طور اداره کرد. اما خب قدرت عمدتاً دست رقبایش بود و مشخص بود دولت قبلی—دولت سیزدهم—همان دولت آقای جلیلی و تیم و همراهان و همفکران او بودند.

۲ گزینه پیش روی پزشکیان

لذا ایشان شعاری را مطرح کرد که «همه باشند»؛ با پذیرش اینکه برنامه هفتم، سیاست‌های کلی و چشم‌انداز ۲۰ ساله را قبول دارم. ظاهراً فهم ایشان این بود که بالاخره این‌ها که هستند—اعم از مجلس فعلی و شورای نگهبان—کسانی هستند که خودشان مکرر می‌گفتند «ما راه نمی‌دادیم»، و حالا هم حضور دارند. لذا آقای پزشکیان دو گزینه پیش رو داشت.

یکی اینکه بگوید وضع موجود محصول عملکرد این جریان است؛ همان جریانی که به آن «خالص‌سازی» می‌گفتیم، یعنی آقای جلیلی و بخشی از مجلس فعلی و این‌ها باید کنار بروند و نیروهای جدید بیایند. اما آقای پزشکیان که کشور را می‌شناسد، می‌دانست چنین امکانی فراهم نیست. در انتخاب وزرا هم می‌بینید که تعدادی از وزرای قبلی، خصوصاً در بخش امنیت و اطلاعات، حفظ شدند. چون می‌دانست به او چنین امکانی نمی‌دهند؛ کسی که شورای نگهبان در انتخابات اول ردش کرده و بعد پذیرفته، این واقعیت را بهتر از همه می‌دانست. بنابراین این گزینه را انتخاب نکرد.

گزینه دوم این بود که بگوید «وفاق»؛ یعنی شما باشید، و اجازه دهید چند نیروی تازه‌نفس همفکر من هم وارد دولت شوند. این شعاری بود که تحت عنوان وفاق مطرح کرد. اما در عمل بله، می‌بینید که این اتفاق نیفتاد. تعداد وزرایی که با فکر و دیدگاه ایشان همراه باشند محدود است. لذا می‌شود گفت شعاری که داد—و ظاهراً فکر می‌کرد امکان تحققش هست، مثل اینکه فرمانداران، استانداران و معاونان وزرا را بتواند تغییر دهد—عملاً رخ نداد.

آقای پزشکیان ناچار کسی را می‌آورد که حالا طرفدارانش به شدت معترض‌اند که این کجایش وفاق است؟

الان هم وقتی جمع‌بندی کنید، اتفاق‌هایی که می‌افتد و بعضی تصمیماتی که ایشان می‌خواهد بگیرد—مثلاً در بحث فیلترینگ—عملاً امکانش را ندارد. ببینید مدت‌هاست رئیس‌جمهور این مملکت، که گفته می‌شود نفر دوم کشور است، در عمل نمی‌تواند اختیاراتی متناسب با این عنوان داشته باشد. نفر دوم یعنی چه؟ یعنی فقط نشستن در جلسات نیست. قانون اساسی گفته نفر اول و نفر دوم؛ خب نفر دوم باید چه سهمی از اختیارات، امکانات و فرصت‌ها داشته باشد؟ ندارد. همین را در انتصابات هم می‌بینید. خبرهایی که می‌رسد نشان می‌دهد راه باز نمی‌شود. اخیراً فردی را منصوب کرد که دلیل انتخابش مشخص است؛ ظاهراً افراد دیگری هم بودند که می‌توانستند انتخاب شوند. بحث‌های «انرژی‌های نو» و نیروهای جدید که مطرح می‌کردند کم نیست، افراد توانمند هم شناخته‌شده‌اند، اما وقتی اجازه نمی‌دهند، طبیعی است آقای پزشکیان ناچار کسی را می‌آورد که حالا طرفدارانش به شدت معترض‌اند که این کجایش رفاه است؟ این کجایش وفاق است؟ وفاقی که یک‌طرفه باشد و همه اختیارات و امکانات دست همان طیف قبلی باقی بماند، چه معنایی دارد؟ عملاً می‌شود گفت قبلی‌ها تکان نخورده‌اند، همچنان هستند و همچنان مانع‌تراشی می‌کنند.

الان هم در بحث‌های مختلف مثلاً عفاف و حجاب، حرفی که آقای رئیس‌جمهور زد—که عملی نیست—بله همین‌طور است. این حتی حرف ایشان هم نبود؛ وزارت کشور، معاونت حقوقی، و بخش‌های مختلف دولت نشستند، بررسی کردند و گزارش دادند که این قانون قابل عمل نیست. اما هر روز دوباره موضوع دور می‌زند و به همان نقطه اول برمی‌گردد. یعنی اساساً راهی باز نمی‌کنند که آقای رئیس‌جمهور بتواند حرفی که زده و قولی که داده را پیش ببرد.

در مسائل خارجی هم همین است. ایشان گفت «می‌خواهم تحریم‌ها را بردارم؛ ناچارم. نمی‌شود». مشخصاً یکی از حرف‌های جدی ایشان بود: «نمی‌شود کشور را این‌طور اداره کرد، ایران نمی‌تواند مثل کره شمالی عمل کند.نمی‌شود با چین و روسیه فقط رابطه داشته باشد و کشورش را اداره کند، اما ایران با موقعیت، جایگاه و مردمش نمی‌شود این‌طور عمل کند.» شما ۲۰ میلیون فرد دانشگاه‌رفته در این کشور دارید؛ نمی‌شود مثل آن مدل‌ها رفتار کرد. اما خوب، می‌بینید که عملاً راه را باز نمی‌کنند. لذا طرفدارانی که به آقای پزشکیان رأی داده‌اند می‌گویند شعار وفاق ملی محقق نشده؛ این در واقع پذیرش نظرات رقیب و امتیاز دادن به او بوده و مسیر یک‌طرفه‌ای شکل گرفته است.

من شهروند نوعی نمی‌خواهم به بحث و درس آقای صدیقی بروم

* بیشتر کسانی که به آقای پزشکیان رای دادند به دنبال تغییر بودند و می‌خواستند افراد تندرو کنار بروند. چقدر این موضوع سبب ریزش آرای ایشان خواهد شد؟

 الآن بخشی از همان کسانی که رأی دادند—و من صدای آن‌ها هستم—می‌گویند باز هم همان پایداری‌ها و همان افکار فرهنگی و همان نوع برخورد با جوان‌ها، دانشجوها و دانشگاه ادامه دارد. اخیراً چیزی شنیدم عجیب بود: می‌گفت دانشگاه شیراز اعلام کرده ۳۰۰ نفر را در دوره قبل ستاره‌دار و از دانشگاه محروم کرده بودند. ببینید، این‌ها هنوز همان حرف‌ها را می‌زنند. می‌گویند بله، می‌شود ما روی «قله» هستیم!

داستان این است که اگر همان مسیر، همان سیاست‌ها، همان رفتار فرهنگی با مردم، جوان، دانشگاهی، هنر، فرهنگ، ادبیات، کنسرت و… باشد، یعنی فقط همان چیزی که خودشان می‌گویند. یعنی هر جا مداحی که من می‌فرستم باید بیاید؛ اما منِ شهروند نوعی می‌خواهم بروم کنسرت، نمی‌خواهم به بحث و درس آقای صدیقی بروم. می‌خواهم بروم جایی دیگر شاد باشم، یک ساعت تفریح کنم؛ لب دریا. اما آن‌ها می‌گویند «نه، من تشخیص می‌دهم!»

ببینید، واقعیت این است که کشور در مسائل کلیدی دچار مشکل تصمیم‌گیری است. این‌طور نیست که فقط بگوییم “آمریکا تحریم کرد” یا “دیگران تحریم کردند”. ما فکر می‌کردیم روحانی می‌تواند تحریم‌ها را جمع کند، اما نشد—به قول خودشان نگذاشتند. بعد آقای رئیسی آمد، سه سال گفتند «امروز، فردا؛ متن آماده است روی میز است؛ هیئت اروپا این، آن…» و آخرش هم دیدید با رفتن بایدن تمام شد و نشد.

مشکلات ایران نه تنها حل نشد، بلکه بحران‌های دیگری هم اضافه شد

در کنار آن چه شد؟ اولاً ترامپ آمد، ثانیاً اوکراین پیش آمد، غزه پیش آمد؛ هر روز مسائلی اضافه شد. مشکلات ایران نه تنها حل نشد، بلکه بحران‌های دیگری هم اضافه شد. یک زمانی ما با اروپا مشکل نداشتیم؛ فقط با آمریکا مشکل داشتیم. ما ۱۳ رأی در شورای امنیت مقابل آمریکا گرفتیم؛ نه اینکه فقط بی‌طرف باشند، بلکه مقابل آمریکا ایستادند. اما امروز ببینید چه شرایطی داریم. خب این‌ها باید نشانه آن باشد که تغییری در رفتار لازم است.

ولی هنوز می‌گویند «ما درست می‌گوییم. ما قطعنامه را باطل کردیم؛ خوب کردیم؛ باید جایزه بگیریم! ما نگذاشتیم مذاکرات انجام شود. وقتی ترامپ نبود چرا نگذاشتید؟»

 در اینکه کشور در اقتصاد به این مرحله رسیده، ۳۰ درصد و حتی بیشتر فقر مطلق داریم. می‌گویند «ما درست انجام دادیم، هیچ‌کدام از سیاست‌های قبلی‌مان را کنار نمی‌گذاریم.» کشوری که برق، آب، گاز، حقوق کارکنان و… همه‌اش مشکل دارد، عملاً نمی‌شود این‌طور اداره‌اش کرد. اگر می‌شد، تا حالا شده بود. مگر آقای رئیسی شعار ۴ میلیون مسکن نداد؟ مگر نگفت تورم را تک‌رقمی می‌کند؟ مگر وعده نداد نرخ بیکاری را تک‌رقمی کند و اشتغال را بالای ۹۰ درصد ببرد؟ کجاست؟ این‌ها شعارهایی بود که دادند. همه ابزارها هم دستشان بود: دولت، مجلس، قوه قضاییه، صداوسیما، سپاه. نشده—خب نشانه چیست؟

جالب اینجاست که همین‌ها الآن در رسانه‌هایشان می‌گویند: «چی شد؟ چرا تورم بالا رفت؟ چرا دلار گران شد؟» خب، بالاخره چه؟ بفرمایید آقای پزشکیان کجا اختیار داشته؟ کجا می‌تواند تصمیم بگیرد؟ بله، می‌تواند تصمیم بگیرد بنزین را ۵۰ هزار تومان کند—می‌شود تکرار سال ۹۸ و غیر از آن.

ظاهراً پشت‌صحنه به او می‌گویند «برو بنزین را گران کن، مردم راضی می‌شوند!» ببینید، واقعیت این است که تصمیمات کوچک و بزرگ کشور، چه در داخل و خارج، چه در اقتصاد و چه فرهنگ، گیر دارد. راه را باز نمی‌کنند. بالاخره اگر این رئیس‌جمهور را قبول دارند—که ظاهراً می‌گویند قبول داریم، می‌خواهیم کمک کنیم، سنگ‌اندازی نمی‌کنیم—پس چرا در عمل اتفاق نمی‌افتد؟

اگر جلیلی رئیس جمهور بود، ترامپ برای جنگ صبر نمی‌کرد

* اگر بخواهم سؤال خودم را تکمیل کنم، این اقداماتی که به آن اشاره کردید، چقدر سرمایه اجتماعیِ رأی‌آور آقای پزشکیان—آن ۶۰ درصد—را تا الان کاهش داده؟ آیا ممکن است او به رئیس‌جمهور تک‌دوره‌ای تبدیل شود؟

من که با دوستانی که در انتخابات زحمت کشیدند و هنوز در گروه‌هایشان هستم صحبت می‌کنم، می‌بینم که بحث‌ها خیلی جدی است، خیلی گلایه دارند. ما حقیقتش فکر می‌کنیم کار درستی کردیم و همچنان هم خوشحالیم و می‌گوییم اگر آقای پزشکیان نبود و آقای جلیلی روی کار می‌آمد، به نظر ما مسائل فعلی احتمالاً از همین‌جایی هم که هست بسیار سخت‌تر می‌شد. در تقابل با آمریکا، مقابله با اسرائیل و همه این مسائل، شرایط می‌توانست بسیار شدیدتر و سخت‌تر باشد. اقتصاد هم، از نظر ما، سخت‌تر می‌شد. اصلاً همان شش ماه یا هشت ماه اول که ثبت شد، این‌ها انجام نمی‌شد. وقتی الآن خود آقای ترامپ می‌گوید این بمب‌ها ۲۲ سال آماده بوده‌اند و مرتب تمرین می‌شده که ریخته شوند، آن‌ها شش ماه صبر نمی‌کردند. بالاخره آن ۲۲–۲۳ سال آماده بود؛ به نظر می‌آید اتفاق‌های عجیبی افتاده است و حالا گلایه‌ها هم همین را نشان می‌دهد.

این مسئله را خود من بارها به دوستانی که آن‌طرف بودند می‌گفتم: «آقا مواظب باشید، خیلی از این رأی‌ها معنادار است، شکل خاصی داشت.» این جوان‌ها، این بخش‌های مختلف جامعه… چون ما رو در رو بودیم، نزدیک بودیم، وسط میدان بودیم، می‌دانستیم این رأی‌ها چطور آمدند پای صندوق. اما گوش نکردند. آقای روحانی هم از «آراء» خودش عملاً جدا شد، و وقتی آن طرف دید آقای روحانی تنهاست، همان کاری را کردند که دیدید—هرچه خواستند با او کردند.

سرمایه اجتماعی پزشکیان دارد آسیب می‌بیند اگر…

الآن هم درباره آقای پزشکیان، به نظر ما اگر ایشان تنها بماند و جدا بشود و در مسیر همین اتفاق است و متأسفانه سرمایه اجتماعی ایشان، به نظر من، خیلی دارد آسیب می‌بیند. بالاخره در بخش اقتصادی‌ها، صنعت‌گران، دانشگاهی‌ها، پزشکان—این‌ها هنوز هم به صداقت ایشان اعتماد دارند، اعتقاد دارند و می‌دانند کار سخت است و ایشان هم صادق است و نمی‌خواهد از رأی‌دهندگانش فاصله بگیرد؛ نمی‌خواهد دروغ بگوید. اما به هر حال، الآن به نظر ما فضا، فضای بسیار خاصی شده است.

می‌خواهم این‌طور بگویم که پاسخ‌گویی به این انتقادها و مطالبات طرفداران ایشان—که اتفاقاً مطالباتشان خیلی منطقی و واقع‌بینانه است و با در نظر گرفتن همه محدودیت‌ها، فضای فعلی و تحریم‌ها—امکان‌پذیر نیست. نمی‌گویند «بیا اشتغال ما را حل کن»، نمی‌گویند «بیا این ۶–۷ میلیون ایرانی باسواد که به خارج رفته‌اند را برگردان» و سال صلوات برگردانی! اصلاً چنین انتظاری ندارند.

اما انتظار ندارند که حالا، بعد از آن اتفاقاتی که گفته می‌شد با آمدن ایشان دیگر رخ نخواهد داد، دوباره ببینند که همان داستان‌ها ادامه دارد. انتظار ندارند ببینند دوباره می‌گویند «اجازه بدهید پیامک بفرستیم به دختران، به زنان» و همان کارهایی را انجام دهند که قبل از گشت ارشاد می‌کردند. حرفشان این است: الان، متأسفانه، در همین حد. یعنی آن‌قدر جدی می‌گویند انگار نه انگار اتفاقی افتاده؛ انگار نه انگار کسی رأی داده، مطالبه کرده، تغییری خواسته. می‌گویند «ما همان هستیم که بودیم.»

در واقع رقبای آقای پزشکیان این را می‌گویند: «آقا! همین است که هست. ما اینیم که هستیم. شما هرچقدر می‌خواهید ۸۰ درصد باشید، چه فرقی می‌کند؟ ما چون ۱۵ درصد هستیم و همه چیز دست ما بوده و هست، نمی‌گذاریم. ما ۱۵ درصدی هستیم که برای خودمان حق ۱۰۰ درصد قائل‌ایم.» حرفشان این است.

۳۱۲۱۵



Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *