پادکست | اسرائیل در راهبرد امنیت ملی جدید آمریکا؛ دارایی راهبردی یا عامل ریسک؟
گروه بینالملل خبرگزاری ایده روز ـ دویست و دومین شماره از پادکست «در عمق» که به بررسی مهمترین روندها، تحولات و همچنین شخصیتها در غرب آسیا میپردازد، روز شنبه 29 آذر 1404 ضبط و منتشر شد. «منصور براتی»، کارشناس اسرائیل، در این شماره جایگاه اسرائیل در سند امنیت ملی جدید آمریکا را بررسی کرده است.
سوالات اصلی این اپیزود:
1- به طور کلی سند امنیت ملی جدید آمریکا چه نگاهی به خاورمیانه دارد؟
2- به طور کلی اسرائیل چه جایگاهی در سند امنیت ملی جدید آمریکا دارد؟
3- سند امنیت ملی جدید آمریکا چه نوع اسرائیلی را مطلوب میداند؟
4-سند امنیت ملی جدید آمریکا مخاطراتی برای اسرائیل دارد؟
سند امنیت ملی جدید ایالات متحده تلاش دارد خود را بهعنوان یک نقطه عطف در سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ معرفی کند؛ نقطه عطفی که ریشه آن در بازتعریف نقش آمریکا در نظام بینالملل نهفته است. این سند بهطور رسمی از ایدهی «رهبری هنجاری نظم لیبرال جهانی» فاصله میگیرد؛ نقشی که در اسناد پیشین نهتنها مشروع، بلکه ضروری تلقی میشد. در روایت جدید، همین تعهد به نظم لیبرال جهانی بهعنوان یکی از عوامل اصلی فرسایش قدرت آمریکا معرفی میشود؛ نقشی که به تضعیف طبقه متوسط، تحمیل هزینههای اقتصادی و کشاندن آمریکا به جنگهای بیپایان انجامیده است.
در نتیجه، سیاست خارجی آمریکا در این سند دیگر با مأموریت «ترویج دموکراسی» تعریف نمیشود، بلکه به ابزاری برای «مدیریت منافع ملی با حداقل هزینه مستقیم» تقلیل مییابد. این تغییر پارادایمی بیش از همه پیامدهای عمیقی برای خاورمیانه دارد و در میان بازیگران منطقه، اسرائیل بیشترین تأثیر را از آن میپذیرد.
یکی از مفروضات کلیدی سند، این است که خاورمیانه دیگر محور اصلی تهدیدات امنیت ملی آمریکا نیست. برخلاف اسناد امنیت ملی 2017 و 2022 که این منطقه را «کانون بحران» توصیف میکردند، سند جدید خاورمیانه را مجموعهای از پروندههای عمدتاً مختومه میداند. در این چارچوب، منطقه نه میدان بحران، بلکه نمونهای از موفقیت رویکرد موسوم به «صلح از مسیر قدرت» معرفی میشود.
مقصود از صلح از مسیر قدرت، راهبردی است که ترامپ آن را دنبال میکرد: نمایش و اعمال قدرت سخت، تضعیف طرف مقابل و واداشتن او به پذیرش نظم مطلوب آمریکا، بدون ورود به جنگهای گسترده و پرهزینه. سند مدعی است که این رویکرد در خاورمیانه به نتایج مطلوبی منجر شده و برای اثبات این ادعا به چند گزاره استناد میکند: نخست، تضعیف ایران و نابودی پروژه هستهای آن؛ دوم، پایان جنگ غزه و بازگشت اسیران اسرائیلی؛ و سوم، گسترش روند عادیسازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی.
با این حال، این تصویر بیش از آنکه بازتابدهنده واقعیت پیچیده و متغیر میدانی خاورمیانه باشد، بیانگر نیاز راهبردی دولت ترامپ به تثبیت یک دستاورد سیاسی است؛ تلاشی برای اثبات این گزاره که آمریکا میتواند بدون ورود مستقیم به جنگ و بدون تحمل هزینههای سنگین، نظم منطقهای مطلوب خود را تحمیل و مدیریت کند.
برای اطلاع دقیقتر از جایگاه اسرائیل در این سند اپیزود دویست و دوم پادکست در عمق را گوش کنید. پیش از این در شماره 197 نیز جایگاه ایران و خاورمیانه را در این سند ارزیابی کرده بودیم.
انتهای پیام/

